زنان و مردان ایران :
- بار دیگر جنجال انتخاباتی برای تعیین ریاست جمهوری حکومتی ضد ایرانی برپا شده است که نه حقوق مردم را برسمیت می شناسد و نه مرّوج عدل و داد است.
چند سال پیش احمدی نژاد اصول دراز مدت دولت را بر پایه "کسب رضای الهی از طريق عدالت گستری، مهرورزی، خدمت به بندگان خدا"اعلام نمود که تظاهری است عوام فریبانه.
امروز نظام حکومت باید بر پایه خدمت به مردم استوارباشد. وگرنه دلیلی ندارد که هر چند سال یکبار در فراگرد انتخابات به رأی مردم مراجعه گردد. گرفتاری مردم نیز از همین جا شروع میشود که کسی نمیداند برای چه باید به پای صندوق رأی برود.
با توجه به اصول حاکمیت اسلامی، و نه مردمی، قاطبه مردم از خود می پرسند، آیا این فاصله عظیمی که میان مستضعفین و مستکبرین افتاده و هر روز بر دامنه آن افزوده میگردد، میتواند بعنوان عدالت گستری قلمداد شود؟ آیا وجود این آقازاده های میلیاردر و قصرنشینی که تا دیروز چیزی در بساط نداشتند و امروز مالک %90 از ثروت کشورمی باشند نشانه رونق خدمت به بندگان خداست؟ آیا این همه کشتار و سنکسار و شکنجه و زندان و آوارگی میتواند محصول مهرورزی و مهر پروری رژیم باشد؟ خیر. درست اینجاست که ضرورت حاکمیتی سکولار آشکار میشود.
از دید آزاداندیشان ایران قانون اساسی مملکتی که اجازه چنین ظلمی را به دولت خود بدهد قابل قبول نیست و باید آن را مردود اعلام کرد.
ملت ایران :
- ولایت فقیه حاکم برایران درست الگوی نظامی"شبان – گله" ایست. برپایه این نظام تحقیرآمیز و حتی ضد بشری نمیتوان انتظارداشت مردمسالاری وابزارتحقق آن، یعنی انتخابات، صورت دمکراتیک بخود بگیرد. زیرا پیش شرط انجام یک انتخابات سیاسی ارزشمند و شایسته، وجود ذات آگاه و خود مختارو خردگرای انسان است.
- طبق آمار اخیر سازمان ملل متحّد ایران، چین و روسیه درردیف سه کشوری هستند که سانسور عقاید و مطبوعات، ازهمه جای جهان بیشتراست. از این رو درجائی که احزاب و گروههای مخالف مجازنیستند و"قلمها شکسته و دهانها بسته است" منطقأ نمیتواند داد و ستد فکری و ارتباطات معقول بین آحاد جامعه و نظامهایش صورت گیرد. مذاکراتی که برای تصمیم گیری و تبلوراراده آزاد مردم لازم است. جمهوری اسلامی بشدت فاقد خصلت مذاکراتی (کمونیکاتیو) است. حال آنکه هر تصمیمی موقعی حق است که برای رسیدن به آن نه از راه تهدید و تحبیب و دستکاری توده مردم، بلکه با گفت و شنود آزاد عقاید گوناگون بدست آید. درولایت فقیه فضائی که به عقاید مخالفین احترام بگذارد وجود ندارد و از آزادی رسانه های گروهی دگراندیش که منویات عموم مردم را مطرح می سازند بشدت جلوگیری بعمل می آید.
- صرفنظر از نبود احزاب و جنبشهای شهروندی، انتخابات هنگامی واقعی است که مردم خود در شناخت نامزدها سهیم باشند نه اینکه صلاحیت آنها را شورائی وابسته به رهبر تائید کند. شورای نگهبان با نظارت استصوابی برای ایمنی نظام، نهادی غیر انتخابی و غیروابسته به رأی مردم است. نهادی که طبق قانون اساسی دارای اختیارات بیشماری است. از این رو در حقیقت این انتخابات نه گزینگی بلکه فرمایشی و انتصابی است و به گونه ای فریبکارانه صورت می گیرد. به فرمایش یک رهبر، به فرمایش یک پیشوا
جوانان و دانشجویان شریف کشور که در فقر و بیکاری و سرکوب زندگی می کنید:
- تنها حزبی که در ایران حاکمیت دارد حزب آخوندبازی یا حزب الله است که با "روحانیت" نباید مشتبه شود. شخصیتهای روحانی وعرفانی وحکیم هیچگاه و درهیچ زمانی با آخوند بازی و سیاست ناقصه و قدرت طلبی و ثروت اندوزی سرآشتی نداشته اند. حزب الله در زمان خمینی، با استفاده از موقعیت خاصی، قدرت بلامنازع را بدست گرفت. ایدئولوژی این حزب آمیزه ای از اصول فاشیسم مانند پیشواگرائی، ضدیت با دگراندیشی و راسیسم از یکسو، و به غلط برگرفته هائی ازایده ئولوژی کمونیستی، مانند تقسیم طبقاتی جوامع به هابیل و قابیل و تقسیم جهان به مستکبرین و مستضعفین، از سوی دیگراست. ساختاراین حزب سلسله مراتبی والیگارشیک میباشد. شیوه کار حزب مبتنی بردو اهرم اصلی، یکی عوامفریبی با مکر و تقیه و شستشوی مغزی، و دیگری تکیه برنهاد های سرکوب با بسیج اراذل و اوباش و چماق بدستان می باشد. البته در این حزب مانند تمام احزاب جهان و در حکومتهای تک حزبی فراکسیونهائی ازچپ تا راست نیز وجود دارد که برسر سهم بری از قدرت و ثروت در منازعه با یکدیگرند. مهم ترین شاخه این حزب امروز "اصولگرایان" و "اصلاح طلبان" می باشند. از این رو نامزدهای ریاست جمهوری تفاوتی ماهوی باهم ندارند. تنها فرق آنها با یکدیگر در نحوه نمایندگی آنها از پایه اجتماعی خود است. پایه اجتماعی عمده حزب آخوندبازی، سرمایه داری وارد کننده و تجاری است، که از بابت تاراج درآمد نفت و گاز، هزاران قلم وارادات کشور را انحصاری در دست دارد و با قیمتهای انحصاری و سود کلان به ملت ایران می فروشد. این سرمایه داران واردکننده و انگلی، که علاقمند به کار تولیدی نیستند، باعث عقب ماندگی صنعتی ایران شده اند. نامزدهای ریاست جمهوری هریک بنوبه خود نماینده بخشی از این پایه اجتماعی غارتگر، فاسد و مافیائی هستند.
- درخیمه شب بازی انتخابات بجز احمدی نژاد کسانی چون محسن رضائی(فرمانده سابق سپاه پاسداران)، مهدی کروبی(دبیر کل به اصطلاح حزب اعتماد ملی و رئیس مجلس سابق)، میرحسین موسوی(نخست وزیر سابق) دیده میشوند که هر کدام پرونده کلانی از نابکاری و جنایات درحافظه ملی مردم ایران دارند. به همراه این بازیگران دو جریان به ظاهر نوی سیاسی نیز در صحنه مشارکت میکنند. یکی حزب جدید آقای فلاحیان به نام "اصولگرایان مترقی" و دیگری "موج سبز" است. دسته گلی ازموسوی و خاتمی که معلوم نیست به چه حسابی آنرا "موج سبز آزادی " خوانده اند.
- موسوی که به اصطلاح نقش لیدر جناح "چپ" حزب فاشیست آخوندبازی را ایفا میکند، می گوید : "وقتی حضرت امام بحث ولایت فقیه را در نجف باز کرد اولین قدم را برای معرفی اسلام روز برداشت و دلیل مقاومت های بعدی ما برای رسوخ این اسلام در جامعه بود. حضرت امام این اسلام را رهایی بخش معرفی کردند که پابرهنگان و فقرا صاحب او خواهند بود. "
- این سخن ازواژگان نامه مارکسیستهای اسلامی بعاریت گرفته شده است. موسوی، پایه گذاربنیاد مستضعفین، آنچه که خود بیان تقسیم جامعه به دو طبقه است، امروز با گزاره اقتصادی بی پایه و بی مایه خود، دم از حمایت ازبخش خصوصی میزند و " ساماندهی فعالیت نهادهای عمومی غیر دولتی در امور اقتصادی به نحوی که مانع توسعه و توانمند شدن بخش خصوصی نشوند" را پیش میکشد. یکی ازاین نهادهای عمومی غیردولتی دستگاه عریض و طویل اقتصادی سپاه پاسداران، (سامان دهنده آن موسوی)، است، که مسئول چپاول میلیاردها دولار درکشوراست. موسوی همان "به اصطلاح چپ گرائی" است که با شعار "صدور انقلاب" آتشبیار تداوم جنگ هشت ساله خانمانسوز با عراق شد. موسوی که دم از اسلام رهائی بخش می زند، در زمان صدارتش فرمان کشتار جمعی هزاران جوان آزادیخواه صادر گشت که در گورستانی به نام لعنت آباد(امروز گلزارخاوران) در جنوب تهران دسته جمعی به دل خاک سپرده شده اند.
- موسوی در دوران صدارت خود وزارت مخوف اطلاعات را، به مدیریت حجاریان و ریشهری، بوجود آورد تا زندگی سیاسی – اجتماعی – فرهنگی مردم را زیر پوشش جاسوسی قرار دهد. این نخست وزیر سیاست سرکوب و خفقان را به اوج خود رسانید. هم اوست که دانشگاههای ایران را به مدّت سه سال آزگار بست تا انقلاب فرهنگی به شیوه چینی راه بیاندازد. لذا از کسی که پیرو خط امام است و می خواهد جامعه را جامعه ارذل و اوباش کند چگونه می توان انتظار آزادی و دمکراسی و یا اصلاحات داشت.
- اما محسن رضائی می خواهد به اصلاح نظام اداری کشور بپردازد. در عین حال معتقد است که دولت باید پاسخگوی درآمد سیصدو چهل میلیارد دولاری! حاصل از نفت و گاز کشور باشد. ولی خودش وقتیکه 17 سال فرمانده سپاه پاسداران بود، سپاهی که نقش نیروی وفادار به رژیم را بازی میکند، در خریدهای کلان نظامی برای سپاه و اتمی کردن مملکت بطور پنهانی دخالت مستقیم داشت بدون اینکه تا بحال به ملت حسابی پس بدهد. او میگوید : "مسیر احمدی نژاد رو به پرتگاه است و اصلاحات، بازگشت به گذشته است. ولی در صورتی که در انتخابات پیروز شود، محمود احمدی نژاد را متناسب با تواناییهایش در یکی از وزارتخانهها به کار خواهد گرفت". ملاحظه میشود تا چه اندازه محسن رضائی ضد و نقیض سخن می گوید.
- محسن رضائی بوسیله پلیس بین الملل به دلیل نقشی که درترور آرژانتین داشته است مورد تعقیب است. لذا حضور وی درانتخابات بیشتر جنبه صوری و برخوردهای جناحی دارد. از این رو به نظر میرسد که خامنه ای میخواهد با آوردن جناح چپ بطورآبرومندانه احمدی نژاد را از معرکه سیاسی بدر برد.
- اما شیخ مهدی کروبی(بشارت دهنده "حکم حکومتی") که تخصص درالهیات دارد، ازطرفداران اقتصاد دولتی واز یاران خاتمی و در زمره اصلاح طلبان است. همسر کروبی بطور انحصاری وارد کننده داروست. کروبی وقتی 4 سال قبل از احمدی نژاد در انتخابات شکست خورد به همراه رفسنجانی به شدت به نحوه انتخابات اعتراض نمود و بلافاصله اقدام به تأسیس حزب اعتماد ملی نمود و خودش دبیر کل آن شد. شعار وی در فعالیت های انتخاباتی کنونی، رعایت آزادی بیان، حقوق شهروندی، حقوق اقوام و گروه های مختلف زبانی و مذهبی و حمایت از تشکیل اتحادیه های کارگری است. این شعارها همه نشانه محرومیت سی ساله مردم از این حقوقها می باشد. با توجه به اینکه رئیس جمهور طبق قانون اساسی مملکت اختیاراتی ندارد، وعده های شیخ همه وعده های سرخرمن است. لذا بی ارزش و بی اعتبارند.
مردم ستمدیده ایران :
- مشکل اساسی سیاست داخلی کشور همانا فقدان آزادی بیان و آزادی اجتماعات است که از الزامات مردم سالاری می باشد. بنابر نظرحکیمان، دردوران کنونی جهان، چنین فقدانی به مردم حق دگرگونی را میدهد تا خود بر سرنوشت خویش حاکم شوند. هر دگرگونی ولی نه بوسیله سیاستهای خارجی بلکه با خواست و اراده ملی ممکن میگردد. اراده ملی که بیان خواست قاطبه مردم است در کشورهای دارای نظام دمکراتیک بگونه جنبشهای شهروندی نشان داده میشوند. در ایران اما جنبشهای شهروندی با زور بسیجیها و پاسداران و چماق بدستان سرکوب میشود. لذا باید از فرصتهائی چون فراگرد انتخابات استفاده نمود و با نمایشی از مشارکت و همیاری و همبستگی انزجار و تنفر خود را از این نظام فاشیستی- دینی، که در این سی سال هیچیک از درد ها و نابسامانیهای کشور را از میان برنداشته است، با تحریم انتخابات به دنیا نشان داد.
- وقتی محسن رضائی میگوید " ما امروزدر مرحله امنیتی هستیم، ما باید اقتصاد کشور را نجات دهیم، اقتصاد سنتی و دولتی غلط را باید با دولتی ائتلافی تصحصیح کرد" و یا رفسنجانی یاد آور میگردد" که با سند بیست ساله بهره وری ضعیف شده است" و وقتی فحشا و فساد و اعتیاد مدام رو بفزونی است، آنوقت از این رژیم چه اصلاحی را می توان توقع داشت. فساد اداری کشور با فساد اخلاقی و رکود فرهنگی کشور گره خورده است. این گره نمی تواند بدست رژیم اسلامی گشوده شود.
- رژیم در سیاست خارجی نیز شکست خورده است. سیاستهای خارجی را بحق ادامه سیاستهای داخلی دانسته اند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی از همان آغاز تا کنون بر" پنج ت " مبتنی است : تحریک ، توطئه، تهدید، ترور و توسعه جوئی. با این نابکاریها رژیم تهران از همان آغاز، جهان و منطقه را به چالش کشیده ، در جنگی طولانی وفرسایشی یک میلیون کشته و زخمی ومیلیاردها دلار خرابی بجا گذاشته، برای دستیابی به سلاح اتمی به یک دیپلماسی کثیف متوسل شده که نتیجه ناگزیر آن وابستگی ایران به روسیه و سیاستهای نفوذی استعمار نوین این ابر قدرت زخمی گشته است. رژیم تهران مانند اختاپوسی است که با حزب الله و دستجات تروریستی و مزدور چندگانه سایه مرگبار خود را بر منطقه گسترده است. حزب آخوندبازی از هیچ عملی که مسبب کاهش چشمگیر منزلت جهانی ایران و یک ملت فرهنگساز است فرو گذار نکرده اند که انزوای سیاسی ایران در عرصه بین المللی از نتایج دردناک آنست. از اینرو بر پایه قوانین و اصول فقاهتی مندرج در قانون اساسی رژیم وعملکرد نهادهای گوناگون سرکوبگرش دراین سی سال، نمیتوان انجام هر گونه گزینش آزاد ومردمی را ازسوی این حکومتگزاران، انتظارداشت. دراین راستا، ارائه هرگونه راهکارهای اپورتونیستی وتعریف وتحلیلهای روشنفکر مآبانه ای که با خواستهای بنیادین مردم ایران مبنی بر برکناری حاکمیت فقاهتی بیدادگران، همخوانی نداشته باشد، راهگشا نبوده بلکه جنبش مردمسالاری و آزادیخواهی را به انفعال و کژ راهه خواهد کشانید. یکی ازاین دست کژ راهیهای "اصلاح طلبانه" تکیه بر قانونیت است .
- اینان قانونیت رژیم را بهانه "حقانیت" آن قرارمیدهند. حال آنکه هیچ رژیم استبدادی نبوده و نیست که بر "قانونهای" موضوعه خود متکی نباشد. پس قانونیت هرگزحقانیت مردمی و دمکراتیک دیکتاتوریها نیست (هیتلر، استالین). ازاینرو"اصلاحگرایان" درمواضع ضد تاریخی درجا میزنند. دید آنها، از" اقتدار"، متکی به اقتدارقانونی متعلق به سده بیستم است. امروز اقتداربمعنی کانون جذب عدم اطمینان تعبیرمیشود که همانا "اقتداری مذاکراتی" است. یعنی هرتصمیمی هنگامی بیان اقتداراست که با توافق مخالفین بدست آمده باشد. از اینرو برخلاف نظر کروبی "مملکت دچار بحران مقبولیت" نیست بلکه این کلیت نظام میباشد که دچار بحران حقانیت خود گشته است و علاج آن نه رفرم و اصلاح، بلکه تنها برچیدن بساط این نظام است.
جوانان پاک اندیش کشور:
- اقتصاد کنونی جمهوری اسلامی پس از دوره های آزمایشی ناموفقی مانند دوره آنارشیستی اقتصاد توحیدی و دوره ویرانگر اقتصاد دولتی – کوپن دهی، بالاخره براه سرمایه داری بی بند وبار کنونی که خصلت ضد ملی، مافیائی و غارتگر آن بر کسی پوشیده نیست، افتاده است. شاخصهای اصلی این اقتصاد تک محصولی بودن، درانحصارآقازاده ها بودن، وابسته بودن ومصرفی بودن است. هنوز پس از سی سال دوسوم تولید ناخالص ملی را در آمد نفت تشکیل میدهد. بیشتر این در آمد خدادادی صرف هزاران قلم واردات میشود که جواز پر در آمد آن در انحصار آقازاده ها و نورچشمی های نظام حاکم است.حاصل این منطق اقتصادی، تراکم فقر در یک سو و تراکم ثروت در سوی دیگر است که باعث ایجاد یک اولیگارشی مرکب از میلیاردرها گردیده است که برایران حکومت میکنند.جای تعجب نیست که کارگران سرکوب میشوند و حتی از حقوق سندیکائی، بجهت وحشت رژیم، محروم میشوند .جای تعجب نیست که دامنه فقر هر روز وسیعتر میشود و جوانانی را که همه روزه ببازار کارروی میآورند ، نا امید تر از روز پیش به خانه ها میفرستد ، جای تعجب نیست که گرانی و تورم روز افزون قوه خرید مردم را بشد ت کاهش میدهد، جای تعجب نیست که سرمایه ها از کشور فراری هستند و یا دررشته هائی بکار میافتند که سریع به سود برسند.
- موسوی و دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری فراموش کرده اند که شرط اساسی هر اقتصاد سالم و جذاب برای سرمایه های داخلی و خارجی آزادی، تضمین مالکیت، محترم شناختن قراردادها، رقابت سالم و از همه مهمتر اعتماد مردم به دستگاه اقتصادی – بانکی و سیاسی کشور است. این شرایط در ایران اسلامی از بین رفته و جای آن خوی چپاول نشسته است. خوی چپاول ولی دیگر با حضور این رژیم از میان نمی رود. مردم دیگر به حرفهای این انقلابیون، اعتماد و اطمینان ندارند.
- با این سیاستهای نا معقول، وضع اقتصاد ایران در مقایسه با کشورهای دیگربسیار اسف انگیزاست. جدول زیر، برگرفته از (Dorling Kindersley Book) بخوبی نشان میدهد که دولت درخدمت مردم نیست. بلکه به سرعت بسوی جنگ می رود. (Financial Times; World Desk Reference)
کشور درآمد سرانه درسال(GNI) به نسبت تولید خالص ملی درسال (GDP)
هزینه جنگی هزینه آموزش هزینه بهداشت
ایران اسلامی $ 3450 6.4% 4.0 1.5%
نروژ $ 77370 2.2% 7.4% 7.4%
امریکا $ 46049 3.3% 5.4% 5.8%
ترکیه $ 8030 5.3% 3.4% 1.8%
تونس $ 3210 1.7% 7.7% 2.3%
- از سوی دیگر82,1 در صد جمعیت کشور زیر 41 سال است. اینها کار می خواهند، زندگی می خواهند، مسکن و بهداشت و درمان لازم دارند که نظام مطلقه اسلامی قادر به تأمین آنها نیست. چرا؟ برای اینکه درآمدهای نفتی را بهدر میدهد. مطلبی که در جدول بالا با مقایسه ستون آموزش و بهداشت با ستون هزینه های جنگی آشکار می گردد. لذا حاکمان ایران توانائی آینده نگری ندارند و دیر یا زود زیر فشار انبوه جوانانی که بزودی به بازار کار سرازیر میشوند خرد خواهند شد که با فرآینده نفی نظام جمهوری اسلامی در کلیت آن همراه خواهد بود.
- برپایه سخنان بالا، اقتصاد کشوربجای آنکه به توسعه و ترقی تولیدات داخلی، دستیابی به تکنولوژیهای نوین، اعتلای صنایع و زیرساختهای خود برسد، به زائده مصرفی ومحروم اقتصاد جهانی بدل گشته است. ازاین رو هیچ گزینشی دراین رژیم تأثیری بر سرگذشت غم انگیز اقتصاد ایران و آینده نامعلوم آن نخواهد داشت.
هموطنان گرامی:
- دولتهای متعدد جمهوری اسلامی در این سی سال هیج مسئله ای را در کشور حل نکرده اند. مسئله ارتشاء و دزدیها، مسئله قتلهای زنجیره ای، مسئله حقوق بشر، مسئله زندانیان سیاسی، مسئله بیکاری، مسئله اقتصاد، مسئله عدالت و دادگستری، مسئله قرارداهای رژیم با کشورهای دیگر که از قرارداد دارسی نیز بدتر است، مسئله آزادی و دمکراسی، مسئله تخریب محیط زیست، مسئله از کجا آورده ای، مسله آینده ی کشور و نا امیدی جوانان و فرار مغز ها. انتقادات و مطالبی که هر روز بیشتر و بیشتر از درون کشور نیز ابراز میشود. از جمله میتوان از "مانیفست لیرالیسم" دانشجویان و دانش آموختگان آزادیخواه ایران، رؤسای دانشگاهها به ویژه دکترمحمّد ملکی رئیس پیشین دانشگاه تهران و دکتراکبراعلمی و معمم های منتقد و آزادیخواهی چون شبستری و قاسم شعله سعدی وآیت الله بروجردی در روزهای کنونی یاد کرد. آنچه که نشانه شعله های عظیم آزادی طلبی درایران است که میرود تا همه خاور میانه را با پرچمداری خود فرا گیرد. لذا باید جوانان کشور که چشم و چراغ مدیریت آینده ایرانند بر پاسخگوئی حکومتگران به این مسائل اصرار ورزند. یکی از اهرمهای فشار برای این پاسخگوئی همانا تحریم انتخابات از سوی همه لایه های کشور است که شما جوانان شایسته است آن راهدایت و سازمان دهید. به ویژه "مردم باید تحریم انتخابات را تبدیل به یک نظرخواهی در مورد این رژیم کنند". این تحریم بوسیله همه ایرانیان آزاد اندیش بی شک پشتیبانی می شود.
- حافظه ملی و تاریخی ما هیچگاه نام آنهائی را که به دست این رژیم به قتل رسیده، شکنجه و زندان و آواره شده اند به فراموشی نمی سپارد. به اعتبار این حافظه جوانان کشور نگه دار ایران و آینده اش خواهند بود و با روح این فداکاری، ایرانی نو و آباد و آزاد و مردمسالار را بنیان خواهند گذارد.
با احترام
آزاد اندیشان ایران
ابراهیمی علی (دانشجو) ابراهیمی محمّد (دانشجو) مهندس آذریایجانی مازیار
ارجمند مهین (محقق) دکترآزادی (از ایران) استکی کورش
اعتمادی حسن(رادیو صدای شما) اعتمادی کورش (محقق) سرهنگ افشارجوان هوشنگ
دکترآل رضا تقی مهندس امیر فرزانه محمّد پروفسوردکتر انداچه خلیل
ایران. ب.ب.ب و همکارانشان آزاد ویکتوریا (عضوAIسوئد، فعال حقوق زنان وپژوهشگر)
دکتر بابک 7 (ازایران) باقویان واهیک براتی رضا
دکتربقائی یزدی نامدار بهزادی ژیلا بیضائی نیلوفر(نویسنده وکارگردان)
مهندس بهمند پیمان پاکنژاد ناصر پروفسوردکتر پروین ایرج
پل ناصر (محقق) پوررشمه ای علیرضا (دانشجو) پیرغیبی فرد
ترابی آرش توکّل بابک تهرانی فرزین(کارشناس تولیدات صتعتی)
دکتر تویسرکانی فرحناز جاسمی زهره دکترجاسمی محمّد
دکترجدلی فائق مهندس چاوشی فرید چاوشی خسرو(کارشناس اقتصادملی)
مهندس حّدادی زاده پرویز دکترحجت مریم (شمیست) حسین بر رضا(اقوام)
حسینی قادر (محقق) حکیمی هاشم (محقق) خاموشی کامبیز خدمتی فریده (سرپرستار) دکترخسروی کردستانی مهدی(اقوام)
خسروی علی اصغر(اقوام) خلیفه حسین(اقوام)
دهقان پور آرتا(هنرمندومجسمه ساز) دیوانی بابک (دانشجو) دکتردوشوکی عبدالستار(اقوام)
دکتر راد کاوه(رئیس پلی کلنیک شهر تورونتو، مدرس کلینیکی در دانشگاه تورونتو)
دکتر رزم آراء منوچهر دکتررستگار اسکندر رستگاری آرش(مدیریت)
رضا (از آلمان) رمضانی مرتضی سرلشگرروحانی مهدی(گروه عقاب)
پروفسوردکتر زاهد س. زندکریمی ماندانا (حقوق زنان) مهندس زیاری مرداویج
زینالی لهراسب(اقوام) سراج کاوه(دبیرخانه جنبش آذربایجان)
پروفسوردکترسیادت پور احمد شاد مهر(فعال درونمرز) پروفسوردکترشجاعی سیامک
دکترشجاعی منوچهر سرلشگرشعاعی نصرت شوقی داود (محقق)
شهریاری بهناز (محقق) شیرین از ایران(جنبش میهن پرستان ایران)
مهندس صارمی فرشاد سرهنگ صبوری یزدی محمود
دکتر صدری کورش دکترصفائی محّمد رضا ص. ن. (مفسر و عضو ر.س.گ)
دکترص 57 (از ایران) طلا اعظم
دکترعاصمی محمّد. (شاعرومدیرمجله کاره، قدیمی ترین مجله ایرانی خارج از کشور)
عبدی دخی (سازمان زنان ایران) مهندس عزیزی مسعود علی زاده مسعود
فارسی فراز (دانشجو) مهندس فارسی فریدون فرساد مهراب
دکترفروتن ایمان(SOS ایران) پروفسوردکترقابوسی فرهاد قاسملوئی داود
قجر آریا مهندس کرمانی رضا(ازایران) مهندس کرمی ناصر
دکتر کشفی منصور دکتر کریمی فریبرز کلهر کورش (محقق)
دکترکیان زاد حسن گرگین کیخسرو (محقق) دکتر گروهی حسین
دکترگنجی سعید گنجی سهیلا مجلسی داریوش (مترجم)
لقائی جهانگیر(فوق لیسانس، کارشناس اقتصادی)
دکترمعروفی محمّد معروفی ب. (دانشجو) دکترمستوفی رامین
مولوی مسعود مهدوی آرش محی الدین زریّن (حقوق زنان)
مهندس محی الدین جمشید مرادی آنیتا (محقق) مرزبان دامون (روزنامه نگار)
مروستی سیروس (نویسنده ) مهندس محسنی علیرضا مقبلان نادر
دکترملک نیازی داریوش ملوان محمّد (دانشجو) موسوی سعید
مهرابی گوهر مهندس مهینی هوشنگ میرزا آقا عسگری مانی (نویسنده)
مهندس نعیمی کیومرث نقیب زاده فتحیه(از طرف کمپین بمب رامتوقف کنید وانجمن آزادی درخاورمیانه)
نوری علی (محقق) نوری علا پرتو(نویسنده ومحقق) نیکو رامین (مدیرصنعتی)
پروفسوردکترواحدی نصرت واشیان هانی (دانشجو) هنربخش همایون
دکتریمنی علی
Monday, 1 June 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment