Thursday 5 November 2009

دیکتاتور بیچاره بازی ادامه داره /13آبان

دیکتاتور بیچاره بازی ادامه داره /13آبان

Sunday 27 September 2009

مقایسه بین جمعیت سبز پوش و حامیان رژیم در روز قدس

راهپيمايي طرفداران جنبش سبز و حاميان احمدي نژاد
در دو خيابان كنارهم در روز قدس

پدر داماد احمدي‌نژاد : به چشم خودم ديدم كه در انتخابات، راي‌ها را به سادگي جابه‌جا مي‌كردند


سردار خورشيدي ، پدر داماد احمدي‌نژاد : اگر هر يك از مردم كه به خيابان‌ها آمدند، يك چوب در دست مي‌گرفتند، كل ارتش نمي‌توانست با آنها مقابله كند/ به چشم خودم ديدم كه در انتخابات، راي‌ها را به سادگي جابه‌جا مي‌كردند .

آينده نيوز : سردار احمد خورشيدي، از فرماندهان دفاع مقدس در كردستان، با مقايسه عملكرد دستگاه‌هاي مسئول با عملكرد فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس در حوادث كردستان اظهار داشت: با وجود آن‌كه در آن زمان مردم در كردستان مسلح بودند، ما به سوي آن ها تيراندازي نكرديم و رزمندگان از خود شهيد دادند، ولي از مردم براي آرام كردن منطقه تلفات نگرفتند.

وي در پاسخ به اين سؤال كه: اگر شما را مسئول آرام‌سازي حوادث پس از انتخابات مي‌كردند، چه رفتاري مي‌كرديد؟ گفت: اجازه حمل سلاح و باطوم به هيچ نيروي نظامي نمي‌دادم. نيروهاي رسمي با يونيفرم مشخص نظامي كه نشان دهد نيروهاي رسمي آرام‌سازي هستند را به خيابان‌ها مي‌فرستادم، نه لباس شخصي‌ها كه هويتشان مشخص نيست. به جاي اسلحه، بلندگو به دست مي‌گرفتم و با مردم مذاكره مي‌كردم. نوكري مردم را مي‌كردم چون مردم نوكرهاي خود را دوست دارد. ما در كردستان همين كار را كرديم. چرا يادشان رفت؟ بازجويي‌هاي ما با اسيران مانند اكنون نبود. حتي زماني كه اسير عراقي مي‌گرفتيم، چنان برخورد مي‌شد كه اسير پس از 6 يا 7 ماه بر عليه عراق با ما متحد مي‌شد و با صدام مي‌جنگيد. زيرا فرماندهان آن زمان اسيران را كتك نمي‌زدند بلكه در مواردي ناز آنها را مي‌كشيدند و مانند انسان با آنها برخورد مي‌شد.

خورشيدي افزود: نظام اسلامي ما در گذشته بي‌احترامي به مخالف را نمي‌پذيرفت. شهيد دقايقي را مثال مي‌زنم كه در زمان دانشجويي به جنگ رفت. او با اسراي عراقي چنان رفتار مي‌كرد و در غم و شادي‌هاي آنها شريك بود كه اين اسيران پس از مدتي اسلحه به دست گرفتند و با صدام جنگيدند.ما بايد مانند اين شهيد رفتار كنيم چرا كه مردم ما همان مردم گذشته هستند اما ما با آنها مانند اشد من الكفار رفتار مي‌كنيم. اسيري را گرفته بوديم كه مجروح بود. به چشم خود ديدم كه فرماندهي، اين اسير را به دوش گرفت و به درمانگاه برد. آيا چنين متهمي نبايد عاشق جمهوري اسلامي شود؟ متاسفانه در برخوردهايمان انحراف داريم. مردم انحراف ندارند و انحراف در برخورد مسئولان است كه بايد اصلاح شود، لذا اول بايد از خودمان به عنوان مسئولان كشور انتقاد كنيم.

وي در خصوص دادگاه‌هاي حوادث انتخابات گفت: آنها مخالف نظام نيستند بلكه به نتيجه انتخابات اعتراض داشتند كه بايد به صورت منطقي به آنها پاسخ داده مي‌شد. بايد بپذيريم كه سازمان راي‌گيري كشور معيوب است. من به چشم خودم ديدم كه در انتخاباتي، راي‌ها را به سادگي جابه‌جا مي‌كردند. اين مردم اگر مي‌خواستند نظام را سرنگون كنند، شعار الله‌اكبر نمي‌دادند. اگر هر يك از مردم كه به خيابان‌ها آمدند، يك چوب در دست مي‌گرفتند، كل ارتش نمي‌توانست با آنها مقابله كند. آنها با دولت مخالف هستند. رمضانزاده مي‌گويد دولت نهم و دهم را قبول ندارد. چرا از اين مخالفت با دولت تعبير مخالفت با كل نظام مي‌شود؟ ما نياز به اصلاحات داريم و مديران كشور بايد در روش‌ها و منش‌هاي خود تجديد‌نظر كنند و اگر اين تجديدنظر صورت نگيرد، از گردنه پسرفت هم آن‌طرف‌تر مي‌رويم.

سردار خورشيدي كه پدر داماد احمدي‌نژاد هم هست، در خصوص نقش دولت در اين تنش‌ها اظهار داشت: آرام‌سازي وظيفه شوراي عالي امنيت ملي است كه به رياست رئيس‌جمهور اداره مي‌شود. اگر در جايي اعتراض يا اغتشاشي صورت گيرد، رئيس‌جمهور به عنوان بالاترين مرجع تصميم‌گيري مي‌كند و بايد پاسخگو باشد و هيچ ارتباطي با رهبري ندارد. اگر رئيس‌جمهور اين اختيار را به پايين‌تر از خود هم تفويض كند بايد خودش پاسخگو باشد.



Friday 18 September 2009

فیلم؛ رویارويی مردم با نیروهای پلیس ضد شورش

فیلم؛ رویارويی مردم با نیروهای پلیس ضد شورش

فیلم؛ واکنش شدید مردم به شعارهای نمایش روز قدس (تهران)

فیلم؛ واکنش شدید مردم به شعارهای نمایش روز قدس (تهران)

تصاویری از شکنجه گاه مخفی در خیابان مفتح جنوبی تهران

یکی از بازداشتگاه ها و شکنجه گاه های مخفی نیروهای حکومتی در خیابان مفتح جنوبی قرار دارد. یک ساختمان مصادره ای دوران قاجار به نام مبصرالدوله که توسط عوامل کودتا در یک ماه اخیر به صورت نیمه مخروبه درآمده است. در زیر این محوطه پارکینگ نصر قرار دارد که سالهاست تعطیل میباشد و اکنون تبدیل به بازداشتگاه و شکنجه گاه کودتاچیان حکومتی شده است.
نشانی دقیق این شکنجه گاه مخوف – پارکینگ نصر – خیابان مفتح جنوبی، روبروی دانشگاه تربیت معلم، جنب مجتمع تجاری شیرازی است. درب ورودی اصلی آن داخل کوچه واحدی (ضلع جنوبی بنا) می باشد و از داخل کوچه ثاقب ساختمان پلاک 8 (ضلع شمالی بنا) که یک ساختمان مصادره ای است نیز به آن راه دارد. همچنین ورودی های دیگری از داخل دانشگاه تربیت معلم و نیز از کوچه فریدکریمی (ضلع غربی بنا) –یک خانه مصادره ای دیگر- دارد.
درروزهای پس از دستگیری معترضان، خودروهای نظامی و اغلب غیرنظامی با شیشه های دودی و یا تاکسی های ون پس از ساعت 1 نیمه شب غالباً از ورودی کوچه واحدی به طرزی مشکوک به داخل این پارکینگ تردد می کنند و گاها صدای تیر نیز توسط همسایگان شنیده می شود.
شواهد حاکیست دفتر تاکسی سرویس شبانه روزی فجر ، طبقه سوم شرقی ساختمان پلاک 10 کوچه واحدی، از عوامل همدست این شکنجه گران به شمار می رود و تعداد دیگری از مغازه های مجتمع تجاری شیرازی و خانه های مشرف به این بنا نیز در اختیار عوامل وابسته به بازداشتگاه قرار دارد.

نما از خیابان مفتح جنوبی
ورودی جنوبی

ورودی شمالی

تاکسی سرویس فجر

Wednesday 26 August 2009

تصو یر مصطفی تاج زاده قبل و بعد از شکنجه


حکو مت اخو ندی ایران چه بلا ئی سر این عزیز ان نیا ورده با شکنجه و دا رو های خطر ناک و فشار رو حی و جسمی به این عزیزان به زور می خو اد اعتراف بگیره

دیدار مردم با مهدی کرو بی و اعتراض به حکو مت اخو ندی

دیدار مردم با مهدی کرو بی و اعتراض به حکو مت اخو ندی

Wednesday 19 August 2009

خامنه ای ظالمتر از یزید، شمر و ابی لهب و صدام

در این فیلم، "آیت الله" شیرازی، مرجع سرشناس شیعه در درس حوزه و در مقابل صدها دانشجو، خامنه‌ای را انسانی بی‌غیرت، منافق، گرگی در لباس میش، کافر و ملحد، ناصبی، وحشی، بی ناموس و بی حیا معرفی می‌کند. و می‌گوید که سگهای خامنه‌ای ـ پاسداران و بسیجیهای خط رهبری ـ در بازجوئیها به زنان با حجاب و مؤمن تجاوز می‌کنند!شیرازی خامنه ای در اعداد شمر و یزید و ابی لهب نام می برد و او را به شدت نفرین می کند http://video.yahoo.com/watch/5291266/13956153

Sunday 26 July 2009

شناسائي خبرنگار پرس تي وي و واكنش سريع معترضين در لندن

خبر نگار تحت امر حکو مت اخو ندی ایران که قصد دا شت از تجمع ایرانیهای مقیم انگلستان فیلم بر دا ری کنه. شنا سا سا ئی شد و با واکنش سر یع مردم مو اجه شد که لحظه های از بر خو رد مرد م با پلیس انگلستان می بینید که در کل خبر نگار مزدور حکو مت دستگیر شد. و پلیس انگلستان با همکاری خو بی که با ایرا نیها دا شت این تجمع ادا مه پیدا کرد

Friday 17 July 2009

فیلم؛ تظاهرات امروز: روسیه حیا کن، کشورمو رها کن

فیلم؛ تظاهرات امروز: روسیه حیا کن، کشورمو رها کن

Wednesday 15 July 2009

سروده ای برای ندا شهید راه ازادی

سروده ای برای ندا شهید راه ازادی

Friday 10 July 2009

عکس و مشخصات یک فرمانده جنایتکار بسیج


عکس و مشخصات یک فرمانده جنایتکار بسیج
یکی از خوانندگان: از آنجائی که حجت السلام طائب فرمانده نیروی مقاومت بسیج اعلام کرده است که بسیجیان در برخوردهای اخیر به هیج وجه از سلاح گرم استفاده نمی کنند و آشوبگران در لباس بسیج به جنایت می پردازند ، برای کمک به این فرمانده بسیج یک آشوبگر دیگر را شناسایی نموده . نامبرده محمد جواد بصیرت از فرماندهان پایگاه مقاومت بسیج مسجد لرزاده تهران می باشد ! ایشان متهم است که در لباس بسیج ! در خیابان آزادی و جمالزاده تهران با استفاده از سلاح کلت کمری به روی ملت آتش گشوده است . از شهروندان تهرانی خواهشمندم با پخش این عکس در محل سکونت ایشان واقع در تهران – میدان خراسان پشت فروشگاه قدس کوچه نائب اطرافیان و همسایگان وی را هشیار سازند که این بسیجی یک قاتل است ! باید این افراد رسوا بشوند و بدانند گرچه در سایه امن حکومت اسلامی میتوانند دست به هر جرم و جنایتی حتی آدم کشی بزنند اما باید به ملت جوابگو باشند

Saturday 20 June 2009

لحظه اثا بت کلو له بسیجیها به مردم

بسیجیها مردم به گلو له می ببندن بعد میگن ارازل او با ش. را ست میگن؟ ارازل او با ش همین بسیجیها هستن

Friday 19 June 2009

حمله ضد شو رش در او رو ميه و زدن با توم تو سر يک جو ان

حمله ضد شو رش در او رو ميه و زدن با توم تو سر يک جو ان

Thursday 18 June 2009

حمله و حشيا نه گرو ه ضد شو رش حکو مت اخو ندي به مردم اصفهان

حمله و حشيا نه گرو ه ضد شو رش حکو مت اخو ندي به مردم اصفهان

Wednesday 17 June 2009

حما يت از مو سو ي در مترو تهران

حما يت از مو سو ي در مترو تهران

Monday 15 June 2009

در گیری امروز تهران میدا ن ازادی و کشته شدن عدهای از همو طنهای ما






در گیری امروز تهران میدا ن ازادی و کشته شدن عدهای از همو طنهای ما

Sunday 14 June 2009

محسن مخملباف: یکصدا فریاد بزنیم کودتا شد


در حالی که مردم ایران خود را آماده برگزاری جشن سبز می کردند، در طول چند ساعت، ورق برگشت. مهندس موسوی که بر اساس خبررسانی رسمی وزارت کشور برنده انتخابات دهم در دور اول بود، ناگهان بازنده اعلام شد و رقیبی که این روزهااز وی به عنوان«دروغگو» یاد می شود، به عنوان«برنده» معرفی شد. این اتفاق چگونه افتاد؟محسن مخملباف، فیلمساز سرشناس کشورمان که دیروز به دلیل قطع ارتباطات در داخل کشور، تا ساعاتی وظیفه خبررسانی ستاد میرحسین موسوی به وی سپرده شده بود، در مصاحبه با روز، ازاین«کودتا» گفته است.

شما در تلویزیون امریکاخبرهای خوبی را به نقل از ستاد مهندس موسوی اعلام کردید.ناگهان چه اتفاقی افتاد که همه چیز تغییر کرد؟

حمله به ستاد اطلاع رسانی آقای موسوی در قیطریه،همزمان بود با اینکه از وزارت کشور به آقای موسوی خبر پیروزی در انتخابات راداده و به ایشان گفته بودند که این مسئله به آقای خامنه ای هم اطلاع داده شده است.بر اساس اطلاع مسئولان ستاد آقای خامنه ای هم در پاسخ گفته بود مانعی ندارد، فقط نحوه اعلام این خبر مدیریت شود. در نتیجه اعضای ستاد اقای موسوی که از این پیروزی خوشحال بودند، حمله به ستاد آقای موسوی را به عنوان عکس العمل و انتقام گیری شخصی جناح شکست خورده تلقی کردند نه برنامه ای برای شروع یک کودتا.

یکی دو ساعتی هم ارتباطات بین المللی اینها قطع بود و به همین دلیل مسئولیت اطلاع رسانی در این مدت به دوش من گذاشته شد که به دنیا اطلاع بدهم برنده این انتخابات، طبق اطلاع رسمی وزارت کشور و بر اساس آمارها، آقای موسوی است و انتخابات به دور دوم هم کشیده نشده است؛ حتی خبر این پیروزی به هنرمندان دیگر هم داده شد، از جمله خانم فاطمه معتمد آریا که خبر را از آقای موسوی شنیده بود و به این طرف و آن طرف خبر می داد که سبزها پیروز شدند.اما در حالیکه آقای موسوی بیانیه اش را می نوشت، یکباره فرماندهان سپاه با نامه ای از آقای خامنه ای در ستاد او حضور پیدا می کنند که در آن نوشته شده بود من نمی گذارم انقلاب سبز شما پیروز بشود.شکست احمدی نژاد، شکست من است. فرماندهان سپاه سپس به آقای موسوی می گویند:«شلوغ هم نکن».در این لحظه آقای مجید مجیدی که در کارهای تبلیغاتی آقای موسوی حضور داشته، به آقای کامبوزیا پرتوی می گوید که ناامیدشدم و ستاد راترک می کند و به خانه اش می رود.او گفته فردا صبح در تهران کودتا خواهد شد.

یعنی در فاصله آن پذیرش و اعلام رسمی به آقای موسوی تا لحظه پس گرفتن نظر،چه اتفاقی افتاده است؟

ما ابتدا تصورمان این بود که شاید این حتی کودتایی علیه خود اقای خامنه ای هم باشد، برای اینکه تایید اولیه و بعد تغییرنظرشان اسباب حیرت بود. به همین خاطر آقای کروبی،آقای خاتمی،آقای موسوی، یا حتی کسانی مانند آقای کرباسچی دنبال این بودند که بفهمند موضع رهبر چیست.شما اگر به سایت آقای کرباسچی بروید می بینید که نوشته اند شما هم مثل ما سکوت کنید؛ در حال مذاکره با رهبری هستیم. اما به هر جهت کودتا شد. اینها حتی اول قرار بود آرا را کم کم اعلام کنند و آن رادر حالت تعلیق نگاه دارند تا این مسئله به صورت شوک سیاسی برای طرفداران احمدی نژاد و شوکی خوشایند برای مخالفین وی درنیاید.به روزنامه ها هم اطلاع داده شده بود که حق ندارید در خبر برد آقای موسوی از واژه هایی مانند پیروزی استفاده کنید.در نتیجه یک دیدگاه این است که ظرف یکی دو ساعت آقای خامنه ای نظرش عوض شده باشد؛یک دیدگاه دیگر هم می گویدکه این بخشی از یک سناریوی مهندسی شده بوده برای آنکه اول از طریق کشاندن مردم به پای صندوق های رای،انتخابات را پیش ببرند ولی نتیجه از قبل معلوم بوده، برای همین هیچ رای باطله ای اعلام نشده است.حتی کسانی هستند که برای اینکه ببینند کار بالاخره چطور پیش می رود رای باطله به صندوق ها انداخته اند؛اما رای باطله آنها اعلام نشده است.مگر می شود در انتخاباتی آراط باطله وجود نداشته باشد؟

بر می گردیم به اینکه اقای موسوی اعلام کردند من برنده انتخابات و رئیس جمهور آینده ایران هستم و روز یکشنبه، روز جشن پیروزی خواهد بود.ستاد آقای موسوی هم از من خواستندکه به دلیل اینکه دستگاه های خبررسانی ستاد از کار افتاده و مسئولین ستاد هم در اثر حمله نیروهای نظامی مجروح شده اند ـ حتی تعدادی از هنرمندان هم مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند ـ و قیطریه هم در محاصره است،مسئولیت این خبررسانی رابه عهده بگیرم و چند نکته را به دنیااعلام کنم؛ اول اینکه برنده این انتخابات آقای موسوی با کسب اکثریت ۷۰ آراست.دوم اینکه آقای موسوی از مردم خواسته این پیروزی را در روز تولد حضرت زهرا و روز مادر جشن بگیریم.نکته سومی هم که گفتن آن به عهده من گذاشته شد این بودکه به ستاد آقای موسوی حمله شده است و آنها تا مدتی نمی توانند اطلاع رسانی کنند.

شما اسم این حرکت را چه می گذارید؟

*به نظر من اسم این حرکت فراتر از تقلب است؛ مردم ما الان بهت زده هستند و حالت کسانی را دارند که در روز ۲۹ مرداد ۱۳۳۲ شاهد کودتا بودند. آنها هم متوقع بودندکه مصدق پیروز بشود ولی مصدق را از دست دادند. مردم ما الان در شوک هستند، ومن اسم این شوک راکودتا می گذارم. این فراتر از تقلب است.ما همه باید یکصدا فریاد بزنیم: کودتا شد. این کودتا البته به نفع استبداد نیست، برای اینکه اصل مهمی که برای من مطرح است این است که مردم ما پیروز شدند و توانستند استبداد را تاکنار دیوار عقب ببرندو حکومت مجبور شد از مشروعیت خود به علت استبدادبگذرد. تا پیش از این از نظر مردم ایران و جهان،کشور ایران در مقایسه با کشوری مانند عراق صدام که کاملا دیکتاتوری بود، یک جامعه نیمه دموکراتیک بود. مردم می گفتند با اینکه ما ولی فقیه داریم، شورای نگهبان داریم و ...همین که هنوز می توانیم رئیس جمهوری مثل خاتمی را در مقایسه با احمدی نژاد انتخاب کنیم، نشان می دهد که یک آزادی ها، انتخاب ها و یک حقوق نسبی وجود دارد،اما الان با این حرکت، کاملا به استبداد مطلق ۲۸ مرداد برگشته ایم.

با توجه به اخباری که از ایران می رسد،حمله به مردم، دستگیری ها و زمینه سازی برای دستگیری چهره های مطرح سیاسی،فضا راچگونه می بینید؟

در حال حاضر مردم در یک حالت پرسش هستند و می خواهند یک صدای بلند واحد به آنها بگوید چه کنند. می دانید؛ ما انقلاب کردیم پشیمان شدیم؛اصلاحات کردیم، پشیمان شدیم. قهر کردیم، پشیمان شدیم؛ ولی قرار نیست این بار که با صندوق ها آشتی کردیم باز پشیمان بشویم. اگر پشیمان بشویم تنها یک راه باقی می ماند و آن انقلاب است. درنتیجه مردم می خواهند بدانند که باید کدام حرکت را انجام دهند.در واقع من تصور می کنم اگر آقای موسوی، آن طور که قول داده عقب نکشدو بتواند صدایش را به گوش مردم برساند، باید حرکتی هماهنگ انجام داد، نه حرکت های کور فردی، نه حرکت های پوپولیستی که نتیجه اش حتی می تواند به نفع استبداد تمام شود، بلکه حرکتی واحد. برای این کار بایدتمام مراجع تصمیم گیری، صنف های هنرمندان،گروه های دانشجویی، زنان و تمام اقشاری که با هم یک اتحاد و اتفاق نظرهایی دارند، با هم حرکت هایی را شروع کنند که معنی آن مخالفت با این کودتا باشد. من فکر می کنم مابه یک صدای بلند واحد احتیاج داریم. در این ماجرا نکته آموزنده ای که برای ما وجود داشت، تظاهرات میلیونی سبزهابود. در ستاد اقای موسوی می گفتند ما از این تظاهرات به هیچ وجه خبر نداشتیم ؛فقط اس ام اس هایی در این مورد گرفتیم.بعد وقتی می روندببینند چه خبر است،می بینند میلیون ها مردم با نشانه های سبز در حال حرکت هستند.یعنیمردم از طریق اس ام اس، مثل قطرات اقیانوسی که تا حالا از هم جدا بودند، به هم پیوند خوردند و خواست مدنی خویش رابا رنگ سبز به نمایش گذاشتند.کار به آنجا رسیدکه فرض کنید هنرپیشه سرشناس و محبوب ایران، خانم هدیه تهرانی با یک پرچم سبز در خیابان بود و مردم دنبالش بودند. رنگ سبز به معنای این است که این مردم قصد خشونت ندارند،خواستار یک حق طبیعی هستند؛ خواستار این هستند که حداقل مسئول اجرایی راکه روش هایش را قبول ندارند، از بین خودشان انتخاب کنند.

کودتا معمولا نشانه هایی دارد که اولین آنها سرکوب مردم و تحت فشار قرار دادن رهبران حرکت های اجتماعی ست.در همین راستا تا چند ساعت پیش گفته می شد آقای موسوی در حبس خانگی ست، یا صحبت از دستگیری آقایان تاج زاده و امین زاده می شود. خبرگزاری رسمی دولت هم زمینه سازی را شروع کرده و نوشته در ستاد اصلاح طلبان سلاح سرد کشف شده. به این ترتیب به نظر شما وضع به کدام سمت پیش خواهد رفت؟

*به نظرم حکومت فضای ارعاب راه می اندازد. در واقع پیام اخیر خامنه ای که « طعم شیرین پیروزی را با حرف ها و افکارتان تلخ نکنید»، تهدید مستقیم مردمی بود که در واقع به کاندیدای دیگری رای داده اند .اگر اکثریت مردم به آقای احمدی نژاد رای دادند،اینها چرا انقدر از اینکه مردم به خیابان ها بریزند و جشن پیروزی بگیرن، نگرانند؟خب، این اکثریت به خیابان می آمد و اقلیت هم جرئت نمی کرد به کاری دست بزند. اینها نگرانند و تهدید می کنند،چون اصل قضیه چنین نیست. در این فضا طبا مردم هم دچار بهت هستند ولی این بهت باید به ایمان و به از دست نرفتن انرژی تبدیل شود.ما به جایی رسیده ایم که دیگر نه مردم جای عقب رفتن دارندو نه استبداد می تواند عقب بکشد. مردم اگر عقب بروند، کشور باید تاریخش را فراموش کند.ما به صداهای یکپارچه ای نیاز داریم که فریاد بزنند کودتا شده.البته الان رهبری جامعه ایران به عهده کاندیدایی مثل موسوی گذاشته شده، یاآقای خاتمی که کنارش هست و هنرمندان و دانشجویان.حال باید دنبال کنیم و ببینیم که آیا آقای موسوی جرئت مدنی مصر بودن بر سر این مسئله رادارند.من در آخرین ملاقاتی که قبل از خروج از ایران با آقای خاتمی داشتم به ایشان گفتم شما از جامعه مدنی سخن می گویید، در حالیکه ما نیازمند جرئت مدنی هستیم.مردم ما جاهل نیستند که بخواهند اگاه بشوند؛ تک تک مردم در این انتخابات می دانند که به چه کسی رای دادند. هر کس باید از خودش بپرسد من به چه کسی رای دادم و چه کسی از صندوق درآمد.از کنار دستی اش بپرسد به چه کسی رای داد و از صندوق نام چه کسی درآمد. حکومتی که پذیرفت مشروعیتش را از دست بدهد و به حالت حکومت نظامی، مردمی را که ۳۰ سال دنبال خود کشیده بود،کنترل کند، باید بداندکه از دید این مردم بزرگترین گناه این حکومت دروغگویی است؛امری که حتی می تواند به دینداری مردم ضربه اساسی بزند. در هر حال به نظر من در این شرایط مردم باید در حرکتی مدنی، فریادشان را به دنیا برسانند.به طور مثال حالا که امکان فرستادن اس ام اس نیست، با تلفن. هر کس می تواندتلفن کوتاهی به دیگری بزند؛ جملات کوتاهی بگوید؛ خلاصه باید راه های مدرنی را برای اعتراض پیدا کرد.

به نظر شما آقای خامنه ای با انتخابی که کرده، کجا قرار گرفته است؟

به نظرم کسی که این توهم را ایجاد کرده بود که رهبر تمام ملت است، امروز خود را در حد رهبر اقلیت و نفر اصلی پشت اقای احمدی نژاد پایین آورده است.امروز همه فهمیده اند که احمدی نژاد فقط سخنگوی این حکومت و نفر اول آقای خامنه ای است؛ دنیا هم نباید بپذیرد که اینها نماینده مشروع ملت ایران هستند. من به صدای بلند اعلام می کنم که رئیس جمهور مردم ایران، طبق ارای رسمی اقای موسوی است و آقای احمدی نژادرئیس جمهورغیرقانونی ایران است و باید از قدرت کنار برود.

امروز برخی از کسانی که موافق تحریم بودند،می گویندشرکت درانتخابات به این وضع کمک کرد.

من مخالف این نظرم؛ آنها با شرکت نکردن در انتخابات چه چیزی را ثابت کردند. ما یک ملت ۷۰ میلیونی هستیم؛۷۰ میلیون نفر که نمی توانند از کشور مهاجرت کنند. مردم ایران چاره ای جز ماندن در سرزمین خودشان ندارند.اینکه ده نفر و مهاجرت و قهر نمی کنند، دلیل نمی شود که یک ملت هم بتواند قهر کند.اصلا چرا باید قهر کند؟ اگر قرارست در آن کشور زندگی کند، چرا نبایدازحداقل حقوق خود برخوردارباشد. ما در قهر قبلی شکست خوردیم .ما بارقبل از قهر قهر کردیم ولی این بار با امید کنار هم جمع شدیم؛ هر قطره ای خودش را در دریا دید. قطره اگر تنها باشد، زیر نور آفتاب خشک می شود.مردم دیدند که چقدر با هم بودن خوب است.

آینده این قطره را چگونه می بینید؟

من اینده روشنی را می بینم، برای اینکه مردم ما اگاهی دارند . آنها می دانند که چطور می توانند با یک رای دادن، حکومت را چنان غافلگیر کنند که رای تقلبی را قانونی جلوه بدهد و یک شعبده بازی راه بیاندازد. این قدرت مردم است.شما نمی بینید ضعف استبدادرا؟نمی بینید ترس استبداد را از این رسوایی ای؟نمی بینید که بعد از سی سال مردم استبداد او را مورد اشاره قرار گرفته اند. این پیروزی مردم مابوده که اتفاقا با کمترین هزینه بیشترین بها رابه دست آورده.الان ما باید این اتحاد مردمی را حفظ کنیم.اینها می توانند رهبرانی را که از دل همین مردم بیرون آمده اند تحت فشار قرار دهند. می توانند موسوی را خانه نشین کنند، ولی ۷۰ میلیون نفر را که نمی توان زندانی کرد؛۷۰ میلیون نفر را که نمی توان کشت .نمی شود به ۷۰ میلیون نفر گفت از حقوق طبیعی و اولیه خود بگذر؛ آن هم در شرایطی که جامعه بین المللی روند صلح دارد. پیش از این تهدید حمله آمریکا وجود داشت و اینکه شرایط کشور به بهانه حمله خارجی نظامی بشود،امابا وجود رئیس جمهور جدید آمریکادیگر کسی نمی تواند ما را از این مسئله بترساند.کسی نمی تواند شرایط کشور رانظامی بکند. ارتش برای سرکوب ملت نیست.ضمن اینکه این انتخابات برای تاییدمشروعیت نظام نبود، برای اعلام نیاز به تغییر وضع و رسیدن به حداقل خواست ها بود.

و آخرین سئوال. امروز باهر کسی که در ایران حرف زدم بغض داشت.بغضی سنگین.به آنها چه می گویید؟

می گویم همه شما یک قطره اید از یک دریا. همه تان همه یک ستادید؛ با هم مرتبط باشید. از آن طرف هم به کسانی که در این سو هستند می گویم صداهایی که به گوش مردم می رسد باید هماهنگ و یکدست شود تا آنان دچار چند پارگی نشوند.

Saturday 13 June 2009

فیلم در گیری مردم و پلیس ضد شو رش حکو مت

فیلم در گیری مردم و پلیس ضد شو رش حکو مت

Tuesday 9 June 2009

288میلیارد تومان هزینه تبلیغات احمدی‌نژاد؟

با نزدیک شدن به 22 خرداد، تجمیع اطلاعات مالی هزینه‌های ستادهای تبلیغاتی دکتر احمدی‌نژاد، حاکی از 288میلیارد تومان هزینه مالی است.

به گزارش خبرنگار «دولت امید»، این هزینه‌ها که شامل مخارج ستادهای اصلی و ستادهای حامی و حاشیه‌ای دکتر احمدی‌نژاد است، تنها در 6 مورد از هزینه‌های تبلیغاتی شامل پیامک (SMS)، چاپ و توزیع تبلیغات کاغذی، اجاره مکان‌ها، انتقال افراد و کرایه خودروهای تبلیغی در سطح شهر برآورد شده است.



بنابر این گزارش، طبق بررسی‌های صورت گرفته، تعداد 750 میلیون پیامک در اندازه‌های مختلف از سوی ستاد دکتر احمدی‌نژاد ارسال شده است که با احتساب تعداد حروف متوسط آن، هزینه هر پیامک 15 تومان برآورد می‌شود.

همچنین حدود 65میلیون قطعه انواع تبلیغات کاغذی شامل پوستر، بروشور و نشریه چاپ و توزیع شده است که هزینه چاپ هر قطعه به طور متوسط حدود 150تومان و هزینه توزیع آن 70تومان می‌باشد.

در چاپ و نصب بنرها نیز در 25 استان کشور، در هراستان به طور متوسط 10هزار بنر چاپ و نصب شده است و در 5 استان بزرگ کشور شامل تهران، اصفهان، خراسان رضوی، فارس و آذربایجان شرقی نیز حدوداً 30هزار بنر تهیه و نصب شده است که هزینه چاپ و داربست هر بنر به طور متوسط 100هزار تومان می‌باشد.

در بخش کارناوال‌های انتخاباتی نیز با توجه به این که خودروهای اجاره شده از سوی ستاد دکتر احمدی‌نژاد بدون احتساب هزینه راننده و بنزین برابر با یک میلیون و دویست هزار تومان برای 15 روز کرایه شده و 800هزار تومان نیز بابت هزینه بنزین و راننده پرداخت شده که با این حساب، هزینه هر خودرو با راننده در 15 روز برابر با 2میلیون تومان بوده است. این در حالی است که در کل کشور 50هزار خودرو، به ویژه تاکسی‌ها کرایه شده‌اند که در 600 شهر و 5 کلان شهر کشور 14 ساعت در روز در حال تردد می‌باشند.

در بخش هزینه‌های انسانی نیز علاوه بر نیروهای داوطلب، حدود 30هزار نفر در 400 شهر عادی و 20هزار نفر در 5 کلانشهر از میان دختران و پسران برای سه هفته استخدام شده‌اند که به طور متوسط به هر فرد یک میلیون تومان پرداخت شده است. هزینه‌های انجام شده درباره خودرو و نیروی انسانی، سوالات بسیاری از مردم در مواجهه با تیپ‌های اجتماعی که شباهتی به طیف احمدی‌نژاد ندارند را پاسخ می‌دهد.

هزینه کرایه ساختمان برای ستادهای انتخاباتی احمدی‌نژاد در کل کشور نیز که با اجاره حدود 7500 ساختمان در 600 شهر و کلانشهر تأمین شده است، به طور متوسط برابر با 5/4 میلیون تومان برای هر ساختمان است.

همچنین به طور متوسط، مبلغ 5میلیون تومان تنخواه برای هزینه‌های جاری ستادها شامل غذا و تجهیزات به هر ستاد اختصاص یافته است.

در بخش هزینه‌های حمل‌ونقل با توجه به انتقال هواداران دکتر احمدی‌نژاد از شهرها و روستاهای کوچک به مراکز استان جهت میتینگ‌های انتخاباتی و انتقال بخشی از هواداران به تهران جهت حضور در برنامه‌ها، به طور متوسط در طول یک ماه تبلیغات صورت گرفته در هر روز در هر استان، 3هزار نفر جا به جا شده‌اند که به طور متوسط مبلغ 12هزار تومان جهت هزینه رفت و برگشت و غذا برای آن‌ها هزینه شده است.

محاسبات فوق در حالی صورت گرفته است که دکتر محمود احمدی‌نژاد در مناظره با مهدی کروبی، هزینه‌های تبلیغاتی وی را صدمیلیارد تومان اعلام کرد، در حالی که تبلیغات کروبی فاقد ردیف‌های 1 و 4 بوده و سایر ردیف‌ها، هزینه وی نیز کمتر از یک سوم احمدی‌نژاد می‌باشد. بنابراین اگر عدد اعلام شده از سوی دکتر احمدی‌نژاد در صداوسیما ملاک قرار گیرد هزینه‌های تبلیغاتی دکتر احمدی‌نژاد بالغ بر 378میلیارد تومان خواهد شد که بیش از محاسبات فوق می‌باشد.

Monday 1 June 2009

نامه سرگشاده به ملّت ایران

زنان و مردان ایران :
- بار دیگر جنجال انتخاباتی برای تعیین ریاست جمهوری حکومتی ضد ایرانی برپا شده است که نه حقوق مردم را برسمیت می شناسد و نه مرّوج عدل و داد است.
چند سال پیش احمدی نژاد اصول دراز مدت دولت را بر پایه "کسب رضای الهی از طريق عدالت گستری، مهرورزی، خدمت به بندگان خدا"اعلام نمود که تظاهری است عوام فریبانه.
امروز نظام حکومت باید بر پایه خدمت به مردم استوارباشد. وگرنه دلیلی ندارد که هر چند سال یکبار در فراگرد انتخابات به رأی مردم مراجعه گردد. گرفتاری مردم نیز از همین جا شروع میشود که کسی نمیداند برای چه باید به پای صندوق رأی برود.
با توجه به اصول حاکمیت اسلامی، و نه مردمی، قاطبه مردم از خود می پرسند، آیا این فاصله عظیمی که میان مستضعفین و مستکبرین افتاده و هر روز بر دامنه آن افزوده میگردد، میتواند بعنوان عدالت گستری قلمداد شود؟ آیا وجود این آقازاده های میلیاردر و قصرنشینی که تا دیروز چیزی در بساط نداشتند و امروز مالک %90 از ثروت کشورمی باشند نشانه رونق خدمت به بندگان خداست؟ آیا این همه کشتار و سنکسار و شکنجه و زندان و آوارگی میتواند محصول مهرورزی و مهر پروری رژیم باشد؟ خیر. درست اینجاست که ضرورت حاکمیتی سکولار آشکار میشود.
از دید آزاداندیشان ایران قانون اساسی مملکتی که اجازه چنین ظلمی را به دولت خود بدهد قابل قبول نیست و باید آن را مردود اعلام کرد.
ملت ایران :
- ولایت فقیه حاکم برایران درست الگوی نظامی"شبان – گله" ایست. برپایه این نظام تحقیرآمیز و حتی ضد بشری نمیتوان انتظارداشت مردمسالاری وابزارتحقق آن، یعنی انتخابات، صورت دمکراتیک بخود بگیرد. زیرا پیش شرط انجام یک انتخابات سیاسی ارزشمند و شایسته، وجود ذات آگاه و خود مختارو خردگرای انسان است.
- طبق آمار اخیر سازمان ملل متحّد ایران، چین و روسیه درردیف سه کشوری هستند که سانسور عقاید و مطبوعات، ازهمه جای جهان بیشتراست. از این رو درجائی که احزاب و گروههای مخالف مجازنیستند و"قلمها شکسته و دهانها بسته است" منطقأ نمیتواند داد و ستد فکری و ارتباطات معقول بین آحاد جامعه و نظامهایش صورت گیرد. مذاکراتی که برای تصمیم گیری و تبلوراراده آزاد مردم لازم است. جمهوری اسلامی بشدت فاقد خصلت مذاکراتی (کمونیکاتیو) است. حال آنکه هر تصمیمی موقعی حق است که برای رسیدن به آن نه از راه تهدید و تحبیب و دستکاری توده مردم، بلکه با گفت و شنود آزاد عقاید گوناگون بدست آید. درولایت فقیه فضائی که به عقاید مخالفین احترام بگذارد وجود ندارد و از آزادی رسانه های گروهی دگراندیش که منویات عموم مردم را مطرح می سازند بشدت جلوگیری بعمل می آید.
- صرفنظر از نبود احزاب و جنبشهای شهروندی، انتخابات هنگامی واقعی است که مردم خود در شناخت نامزدها سهیم باشند نه اینکه صلاحیت آنها را شورائی وابسته به رهبر تائید کند. شورای نگهبان با نظارت استصوابی برای ایمنی نظام، نهادی غیر انتخابی و غیروابسته به رأی مردم است. نهادی که طبق قانون اساسی دارای اختیارات بیشماری است. از این رو در حقیقت این انتخابات نه گزینگی بلکه فرمایشی و انتصابی است و به گونه ای فریبکارانه صورت می گیرد. به فرمایش یک رهبر، به فرمایش یک پیشوا
جوانان و دانشجویان شریف کشور که در فقر و بیکاری و سرکوب زندگی می کنید:
- تنها حزبی که در ایران حاکمیت دارد حزب آخوندبازی یا حزب الله است که با "روحانیت" نباید مشتبه شود. شخصیتهای روحانی وعرفانی وحکیم هیچگاه و درهیچ زمانی با آخوند بازی و سیاست ناقصه و قدرت طلبی و ثروت اندوزی سرآشتی نداشته اند. حزب الله در زمان خمینی، با استفاده از موقعیت خاصی، قدرت بلامنازع را بدست گرفت. ایدئولوژی این حزب آمیزه ای از اصول فاشیسم مانند پیشواگرائی، ضدیت با دگراندیشی و راسیسم از یکسو، و به غلط برگرفته هائی ازایده ئولوژی کمونیستی، مانند تقسیم طبقاتی جوامع به هابیل و قابیل و تقسیم جهان به مستکبرین و مستضعفین، از سوی دیگراست. ساختاراین حزب سلسله مراتبی والیگارشیک میباشد. شیوه کار حزب مبتنی بردو اهرم اصلی، یکی عوامفریبی با مکر و تقیه و شستشوی مغزی، و دیگری تکیه برنهاد های سرکوب با بسیج اراذل و اوباش و چماق بدستان می باشد. البته در این حزب مانند تمام احزاب جهان و در حکومتهای تک حزبی فراکسیونهائی ازچپ تا راست نیز وجود دارد که برسر سهم بری از قدرت و ثروت در منازعه با یکدیگرند. مهم ترین شاخه این حزب امروز "اصولگرایان" و "اصلاح طلبان" می باشند. از این رو نامزدهای ریاست جمهوری تفاوتی ماهوی باهم ندارند. تنها فرق آنها با یکدیگر در نحوه نمایندگی آنها از پایه اجتماعی خود است. پایه اجتماعی عمده حزب آخوندبازی، سرمایه داری وارد کننده و تجاری است، که از بابت تاراج درآمد نفت و گاز، هزاران قلم وارادات کشور را انحصاری در دست دارد و با قیمتهای انحصاری و سود کلان به ملت ایران می فروشد. این سرمایه داران واردکننده و انگلی، که علاقمند به کار تولیدی نیستند، باعث عقب ماندگی صنعتی ایران شده اند. نامزدهای ریاست جمهوری هریک بنوبه خود نماینده بخشی از این پایه اجتماعی غارتگر، فاسد و مافیائی هستند.
- درخیمه شب بازی انتخابات بجز احمدی نژاد کسانی چون محسن رضائی(فرمانده سابق سپاه پاسداران)، مهدی کروبی(دبیر کل به اصطلاح حزب اعتماد ملی و رئیس مجلس سابق)، میرحسین موسوی(نخست وزیر سابق) دیده میشوند که هر کدام پرونده کلانی از نابکاری و جنایات درحافظه ملی مردم ایران دارند. به همراه این بازیگران دو جریان به ظاهر نوی سیاسی نیز در صحنه مشارکت میکنند. یکی حزب جدید آقای فلاحیان به نام "اصولگرایان مترقی" و دیگری "موج سبز" است. دسته گلی ازموسوی و خاتمی که معلوم نیست به چه حسابی آنرا "موج سبز آزادی " خوانده اند.
- موسوی که به اصطلاح نقش لیدر جناح "چپ" حزب فاشیست آخوندبازی را ایفا میکند، می گوید : "وقتی حضرت امام بحث ولایت فقیه را در نجف باز کرد اولین قدم را برای معرفی اسلام روز برداشت و دلیل مقاومت های بعدی ما برای رسوخ این اسلام در جامعه بود. حضرت امام این اسلام را رهایی بخش معرفی کردند که پابرهنگان و فقرا صاحب او خواهند بود. "
- این سخن ازواژگان نامه مارکسیستهای اسلامی بعاریت گرفته شده است. موسوی، پایه گذاربنیاد مستضعفین، آنچه که خود بیان تقسیم جامعه به دو طبقه است، امروز با گزاره اقتصادی بی پایه و بی مایه خود، دم از حمایت ازبخش خصوصی میزند و " ساماندهی فعالیت نهادهای عمومی غیر دولتی در امور اقتصادی به نحوی که مانع توسعه و توانمند شدن بخش خصوصی نشوند" را پیش میکشد. یکی ازاین نهادهای عمومی غیردولتی دستگاه عریض و طویل اقتصادی سپاه پاسداران، (سامان دهنده آن موسوی)، است، که مسئول چپاول میلیاردها دولار درکشوراست. موسوی همان "به اصطلاح چپ گرائی" است که با شعار "صدور انقلاب" آتشبیار تداوم جنگ هشت ساله خانمانسوز با عراق شد. موسوی که دم از اسلام رهائی بخش می زند، در زمان صدارتش فرمان کشتار جمعی هزاران جوان آزادیخواه صادر گشت که در گورستانی به نام لعنت آباد(امروز گلزارخاوران) در جنوب تهران دسته جمعی به دل خاک سپرده شده اند.
- موسوی در دوران صدارت خود وزارت مخوف اطلاعات را، به مدیریت حجاریان و ریشهری، بوجود آورد تا زندگی سیاسی – اجتماعی – فرهنگی مردم را زیر پوشش جاسوسی قرار دهد. این نخست وزیر سیاست سرکوب و خفقان را به اوج خود رسانید. هم اوست که دانشگاههای ایران را به مدّت سه سال آزگار بست تا انقلاب فرهنگی به شیوه چینی راه بیاندازد. لذا از کسی که پیرو خط امام است و می خواهد جامعه را جامعه ارذل و اوباش کند چگونه می توان انتظار آزادی و دمکراسی و یا اصلاحات داشت.
- اما محسن رضائی می خواهد به اصلاح نظام اداری کشور بپردازد. در عین حال معتقد است که دولت باید پاسخگوی درآمد سیصدو چهل میلیارد دولاری! حاصل از نفت و گاز کشور باشد. ولی خودش وقتیکه 17 سال فرمانده سپاه پاسداران بود، سپاهی که نقش نیروی وفادار به رژیم را بازی میکند، در خریدهای کلان نظامی برای سپاه و اتمی کردن مملکت بطور پنهانی دخالت مستقیم داشت بدون اینکه تا بحال به ملت حسابی پس بدهد. او میگوید : "مسیر احمدی نژاد رو به پرتگاه است و اصلاحات، بازگشت به گذشته است. ولی در صورتی که در انتخابات پیروز شود، محمود احمدی نژاد را متناسب با توانایی‌هایش در یکی از وزارتخانه‌ها به کار خواهد گرفت". ملاحظه میشود تا چه اندازه محسن رضائی ضد و نقیض سخن می گوید.
- محسن رضائی بوسیله پلیس بین الملل به دلیل نقشی که درترور آرژانتین داشته است مورد تعقیب است. لذا حضور وی درانتخابات بیشتر جنبه صوری و برخوردهای جناحی دارد. از این رو به نظر میرسد که خامنه ای میخواهد با آوردن جناح چپ بطورآبرومندانه احمدی نژاد را از معرکه سیاسی بدر برد.
- اما شیخ مهدی کروبی(بشارت دهنده "حکم حکومتی") که تخصص درالهیات دارد، ازطرفداران اقتصاد دولتی واز یاران خاتمی و در زمره اصلاح طلبان است. همسر کروبی بطور انحصاری وارد کننده داروست. کروبی وقتی 4 سال قبل از احمدی نژاد در انتخابات شکست خورد به همراه رفسنجانی به شدت به نحوه انتخابات اعتراض نمود و بلافاصله اقدام به تأسیس حزب اعتماد ملی نمود و خودش دبیر کل آن شد. شعار وی در فعالیت های انتخاباتی کنونی، رعایت آزادی بیان، حقوق شهروندی، حقوق اقوام و گروه های مختلف زبانی و مذهبی و حمایت از تشکیل اتحادیه های کارگری است. این شعارها همه نشانه محرومیت سی ساله مردم از این حقوقها می باشد. با توجه به اینکه رئیس جمهور طبق قانون اساسی مملکت اختیاراتی ندارد، وعده های شیخ همه وعده های سرخرمن است. لذا بی ارزش و بی اعتبارند.
مردم ستمدیده ایران :
- مشکل اساسی سیاست داخلی کشور همانا فقدان آزادی بیان و آزادی اجتماعات است که از الزامات مردم سالاری می باشد. بنابر نظرحکیمان، دردوران کنونی جهان، چنین فقدانی به مردم حق دگرگونی را میدهد تا خود بر سرنوشت خویش حاکم شوند. هر دگرگونی ولی نه بوسیله سیاستهای خارجی بلکه با خواست و اراده ملی ممکن میگردد. اراده ملی که بیان خواست قاطبه مردم است در کشورهای دارای نظام دمکراتیک بگونه جنبشهای شهروندی نشان داده میشوند. در ایران اما جنبشهای شهروندی با زور بسیجیها و پاسداران و چماق بدستان سرکوب میشود. لذا باید از فرصتهائی چون فراگرد انتخابات استفاده نمود و با نمایشی از مشارکت و همیاری و همبستگی انزجار و تنفر خود را از این نظام فاشیستی- دینی، که در این سی سال هیچیک از درد ها و نابسامانیهای کشور را از میان برنداشته است، با تحریم انتخابات به دنیا نشان داد.
- وقتی محسن رضائی میگوید " ما امروزدر مرحله امنیتی هستیم، ما باید اقتصاد کشور را نجات دهیم، اقتصاد سنتی و دولتی غلط را باید با دولتی ائتلافی تصحصیح کرد" و یا رفسنجانی یاد آور میگردد" که با سند بیست ساله بهره وری ضعیف شده است" و وقتی فحشا و فساد و اعتیاد مدام رو بفزونی است، آنوقت از این رژیم چه اصلاحی را می توان توقع داشت. فساد اداری کشور با فساد اخلاقی و رکود فرهنگی کشور گره خورده است. این گره نمی تواند بدست رژیم اسلامی گشوده شود.
- رژیم در سیاست خارجی نیز شکست خورده است. سیاستهای خارجی را بحق ادامه سیاستهای داخلی دانسته اند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی از همان آغاز تا کنون بر" پنج ت " مبتنی است : تحریک ، توطئه، تهدید، ترور و توسعه جوئی. با این نابکاریها رژیم تهران از همان آغاز، جهان و منطقه را به چالش کشیده ، در جنگی طولانی وفرسایشی یک میلیون کشته و زخمی ومیلیاردها دلار خرابی بجا گذاشته، برای دستیابی به سلاح اتمی به یک دیپلماسی کثیف متوسل شده که نتیجه ناگزیر آن وابستگی ایران به روسیه و سیاستهای نفوذی استعمار نوین این ابر قدرت زخمی گشته است. رژیم تهران مانند اختاپوسی است که با حزب الله و دستجات تروریستی و مزدور چندگانه سایه مرگبار خود را بر منطقه گسترده است. حزب آخوندبازی از هیچ عملی که مسبب کاهش چشمگیر منزلت جهانی ایران و یک ملت فرهنگساز است فرو گذار نکرده اند که انزوای سیاسی ایران در عرصه بین المللی از نتایج دردناک آنست. از اینرو بر پایه قوانین و اصول فقاهتی مندرج در قانون اساسی رژیم وعملکرد نهادهای گوناگون سرکوبگرش دراین سی سال، نمیتوان انجام هر گونه گزینش آزاد ومردمی را ازسوی این حکومتگزاران، انتظارداشت. دراین راستا، ارائه هرگونه راهکارهای اپورتونیستی وتعریف وتحلیلهای روشنفکر مآبانه ای که با خواستهای بنیادین مردم ایران مبنی بر برکناری حاکمیت فقاهتی بیدادگران، همخوانی نداشته باشد، راهگشا نبوده بلکه جنبش مردمسالاری و آزادیخواهی را به انفعال و کژ راهه خواهد کشانید. یکی ازاین دست کژ راهیهای "اصلاح طلبانه" تکیه بر قانونیت است .
- اینان قانونیت رژیم را بهانه "حقانیت" آن قرارمیدهند. حال آنکه هیچ رژیم استبدادی نبوده و نیست که بر "قانونهای" موضوعه خود متکی نباشد. پس قانونیت هرگزحقانیت مردمی و دمکراتیک دیکتاتوریها نیست (هیتلر، استالین). ازاینرو"اصلاحگرایان" درمواضع ضد تاریخی درجا میزنند. دید آنها، از" اقتدار"، متکی به اقتدارقانونی متعلق به سده بیستم است. امروز اقتداربمعنی کانون جذب عدم اطمینان تعبیرمیشود که همانا "اقتداری مذاکراتی" است. یعنی هرتصمیمی هنگامی بیان اقتداراست که با توافق مخالفین بدست آمده باشد. از اینرو برخلاف نظر کروبی "مملکت دچار بحران مقبولیت" نیست بلکه این کلیت نظام میباشد که دچار بحران حقانیت خود گشته است و علاج آن نه رفرم و اصلاح، بلکه تنها برچیدن بساط این نظام است.
جوانان پاک اندیش کشور:
- اقتصاد کنونی جمهوری اسلامی پس از دوره های آزمایشی ناموفقی مانند دوره آنارشیستی اقتصاد توحیدی و دوره ویرانگر اقتصاد دولتی – کوپن دهی، بالاخره براه سرمایه داری بی بند وبار کنونی که خصلت ضد ملی، مافیائی و غارتگر آن بر کسی پوشیده نیست، افتاده است. شاخصهای اصلی این اقتصاد تک محصولی بودن، درانحصارآقازاده ها بودن، وابسته بودن ومصرفی بودن است. هنوز پس از سی سال دوسوم تولید ناخالص ملی را در آمد نفت تشکیل میدهد. بیشتر این در آمد خدادادی صرف هزاران قلم واردات میشود که جواز پر در آمد آن در انحصار آقازاده ها و نورچشمی های نظام حاکم است.حاصل این منطق اقتصادی، تراکم فقر در یک سو و تراکم ثروت در سوی دیگر است که باعث ایجاد یک اولیگارشی مرکب از میلیاردرها گردیده است که برایران حکومت میکنند.جای تعجب نیست که کارگران سرکوب میشوند و حتی از حقوق سندیکائی، بجهت وحشت رژیم، محروم میشوند .جای تعجب نیست که دامنه فقر هر روز وسیعتر میشود و جوانانی را که همه روزه ببازار کارروی میآورند ، نا امید تر از روز پیش به خانه ها میفرستد ، جای تعجب نیست که گرانی و تورم روز افزون قوه خرید مردم را بشد ت کاهش میدهد، جای تعجب نیست که سرمایه ها از کشور فراری هستند و یا دررشته هائی بکار میافتند که سریع به سود برسند.
- موسوی و دیگر کاندیداهای ریاست جمهوری فراموش کرده اند که شرط اساسی هر اقتصاد سالم و جذاب برای سرمایه های داخلی و خارجی آزادی، تضمین مالکیت، محترم شناختن قراردادها، رقابت سالم و از همه مهمتر اعتماد مردم به دستگاه اقتصادی – بانکی و سیاسی کشور است. این شرایط در ایران اسلامی از بین رفته و جای آن خوی چپاول نشسته است. خوی چپاول ولی دیگر با حضور این رژیم از میان نمی رود. مردم دیگر به حرفهای این انقلابیون، اعتماد و اطمینان ندارند.
- با این سیاستهای نا معقول، وضع اقتصاد ایران در مقایسه با کشورهای دیگربسیار اسف انگیزاست. جدول زیر، برگرفته از (Dorling Kindersley Book) بخوبی نشان میدهد که دولت درخدمت مردم نیست. بلکه به سرعت بسوی جنگ می رود. (Financial Times; World Desk Reference)

کشور درآمد سرانه درسال(GNI) به نسبت تولید خالص ملی درسال (GDP)
هزینه جنگی هزینه آموزش هزینه بهداشت
ایران اسلامی $ 3450 6.4% 4.0 1.5%
نروژ $ 77370 2.2% 7.4% 7.4%
امریکا $ 46049 3.3% 5.4% 5.8%
ترکیه $ 8030 5.3% 3.4% 1.8%
تونس $ 3210 1.7% 7.7% 2.3%

- از سوی دیگر82,1 در صد جمعیت کشور زیر 41 سال است. اینها کار می خواهند، زندگی می خواهند، مسکن و بهداشت و درمان لازم دارند که نظام مطلقه اسلامی قادر به تأمین آنها نیست. چرا؟ برای اینکه درآمدهای نفتی را بهدر میدهد. مطلبی که در جدول بالا با مقایسه ستون آموزش و بهداشت با ستون هزینه های جنگی آشکار می گردد. لذا حاکمان ایران توانائی آینده نگری ندارند و دیر یا زود زیر فشار انبوه جوانانی که بزودی به بازار کار سرازیر میشوند خرد خواهند شد که با فرآینده نفی نظام جمهوری اسلامی در کلیت آن همراه خواهد بود.
- برپایه سخنان بالا، اقتصاد کشوربجای آنکه به توسعه و ترقی تولیدات داخلی، دستیابی به تکنولوژیهای نوین، اعتلای صنایع و زیرساختهای خود برسد، به زائده مصرفی ومحروم اقتصاد جهانی بدل گشته است. ازاین رو هیچ گزینشی دراین رژیم تأثیری بر سرگذشت غم انگیز اقتصاد ایران و آینده نامعلوم آن نخواهد داشت.
هموطنان گرامی:
- دولتهای متعدد جمهوری اسلامی در این سی سال هیج مسئله ای را در کشور حل نکرده اند. مسئله ارتشاء و دزدیها، مسئله قتلهای زنجیره ای، مسئله حقوق بشر، مسئله زندانیان سیاسی، مسئله بیکاری، مسئله اقتصاد، مسئله عدالت و دادگستری، مسئله قرارداهای رژیم با کشورهای دیگر که از قرارداد دارسی نیز بدتر است، مسئله آزادی و دمکراسی، مسئله تخریب محیط زیست، مسئله از کجا آورده ای، مسله آینده ی کشور و نا امیدی جوانان و فرار مغز ها. انتقادات و مطالبی که هر روز بیشتر و بیشتر از درون کشور نیز ابراز میشود. از جمله میتوان از "مانیفست لیرالیسم" دانشجویان و دانش آموختگان آزادیخواه ایران، رؤسای دانشگاهها به ویژه دکترمحمّد ملکی رئیس پیشین دانشگاه تهران و دکتراکبراعلمی و معمم های منتقد و آزادیخواهی چون شبستری و قاسم شعله سعدی وآیت الله بروجردی در روزهای کنونی یاد کرد. آنچه که نشانه شعله های عظیم آزادی طلبی درایران است که میرود تا همه خاور میانه را با پرچمداری خود فرا گیرد. لذا باید جوانان کشور که چشم و چراغ مدیریت آینده ایرانند بر پاسخگوئی حکومتگران به این مسائل اصرار ورزند. یکی از اهرمهای فشار برای این پاسخگوئی همانا تحریم انتخابات از سوی همه لایه های کشور است که شما جوانان شایسته است آن راهدایت و سازمان دهید. به ویژه "مردم باید تحریم انتخابات را تبدیل به یک نظرخواهی در مورد این رژیم کنند". این تحریم بوسیله همه ایرانیان آزاد اندیش بی شک پشتیبانی می شود.
- حافظه ملی و تاریخی ما هیچگاه نام آنهائی را که به دست این رژیم به قتل رسیده، شکنجه و زندان و آواره شده اند به فراموشی نمی سپارد. به اعتبار این حافظه جوانان کشور نگه دار ایران و آینده اش خواهند بود و با روح این فداکاری، ایرانی نو و آباد و آزاد و مردمسالار را بنیان خواهند گذارد.

با احترام
آزاد اندیشان ایران

ابراهیمی علی (دانشجو) ابراهیمی محمّد (دانشجو) مهندس آذریایجانی مازیار
ارجمند مهین (محقق) دکترآزادی (از ایران) استکی کورش
اعتمادی حسن(رادیو صدای شما) اعتمادی کورش (محقق) سرهنگ افشارجوان هوشنگ
دکترآل رضا تقی مهندس امیر فرزانه محمّد پروفسوردکتر انداچه خلیل
ایران. ب.ب.ب و همکارانشان آزاد ویکتوریا (عضوAIسوئد، فعال حقوق زنان وپژوهشگر)
دکتر بابک 7 (ازایران) باقویان واهیک براتی رضا
دکتربقائی یزدی نامدار بهزادی ژیلا بیضائی نیلوفر(نویسنده وکارگردان)
مهندس بهمند پیمان پاکنژاد ناصر پروفسوردکتر پروین ایرج
پل ناصر (محقق) پوررشمه ای علیرضا (دانشجو) پیرغیبی فرد
ترابی آرش توکّل بابک تهرانی فرزین(کارشناس تولیدات صتعتی)
دکتر تویسرکانی فرحناز جاسمی زهره دکترجاسمی محمّد
دکترجدلی فائق مهندس چاوشی فرید چاوشی خسرو(کارشناس اقتصادملی)
مهندس حّدادی زاده پرویز دکترحجت مریم (شمیست) حسین بر رضا(اقوام)
حسینی قادر (محقق) حکیمی هاشم (محقق) خاموشی کامبیز خدمتی فریده (سرپرستار) دکترخسروی کردستانی مهدی(اقوام)
خسروی علی اصغر(اقوام) خلیفه حسین(اقوام)
دهقان پور آرتا(هنرمندومجسمه ساز) دیوانی بابک (دانشجو) دکتردوشوکی عبدالستار(اقوام)
دکتر راد کاوه(رئیس پلی کلنیک شهر تورونتو، مدرس کلینیکی در دانشگاه تورونتو)
دکتر رزم آراء منوچهر دکتررستگار اسکندر رستگاری آرش(مدیریت)
رضا (از آلمان) رمضانی مرتضی سرلشگرروحانی مهدی(گروه عقاب)
پروفسوردکتر زاهد س. زندکریمی ماندانا (حقوق زنان) مهندس زیاری مرداویج
زینالی لهراسب(اقوام) سراج کاوه(دبیرخانه جنبش آذربایجان)
پروفسوردکترسیادت پور احمد شاد مهر(فعال درونمرز) پروفسوردکترشجاعی سیامک
دکترشجاعی منوچهر سرلشگرشعاعی نصرت شوقی داود (محقق)
شهریاری بهناز (محقق) شیرین از ایران(جنبش میهن پرستان ایران)
مهندس صارمی فرشاد سرهنگ صبوری یزدی محمود
دکتر صدری کورش دکترصفائی محّمد رضا ص. ن. (مفسر و عضو ر.س.گ)
دکترص 57 (از ایران) طلا اعظم
دکترعاصمی محمّد. (شاعرومدیرمجله کاره، قدیمی ترین مجله ایرانی خارج از کشور)
عبدی دخی (سازمان زنان ایران) مهندس عزیزی مسعود علی زاده مسعود
فارسی فراز (دانشجو) مهندس فارسی فریدون فرساد مهراب
دکترفروتن ایمان(SOS ایران) پروفسوردکترقابوسی فرهاد قاسملوئی داود
قجر آریا مهندس کرمانی رضا(ازایران) مهندس کرمی ناصر
دکتر کشفی منصور دکتر کریمی فریبرز کلهر کورش (محقق)
دکترکیان زاد حسن گرگین کیخسرو (محقق) دکتر گروهی حسین
دکترگنجی سعید گنجی سهیلا مجلسی داریوش (مترجم)
لقائی جهانگیر(فوق لیسانس، کارشناس اقتصادی)
دکترمعروفی محمّد معروفی ب. (دانشجو) دکترمستوفی رامین
مولوی مسعود مهدوی آرش محی الدین زریّن (حقوق زنان)
مهندس محی الدین جمشید مرادی آنیتا (محقق) مرزبان دامون (روزنامه نگار)
مروستی سیروس (نویسنده ) مهندس محسنی علیرضا مقبلان نادر
دکترملک نیازی داریوش ملوان محمّد (دانشجو) موسوی سعید
مهرابی گوهر مهندس مهینی هوشنگ میرزا آقا عسگری مانی (نویسنده)
مهندس نعیمی کیومرث نقیب زاده فتحیه(از طرف کمپین بمب رامتوقف کنید وانجمن آزادی درخاورمیانه)
نوری علی (محقق) نوری علا پرتو(نویسنده ومحقق) نیکو رامین (مدیرصنعتی)
پروفسوردکترواحدی نصرت واشیان هانی (دانشجو) هنربخش همایون
دکتریمنی علی

Wednesday 29 April 2009

عالیجناب باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحدّهِ ی امریکا

عالیجناب باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحدّهِ ی امریکا

پیام نوروزی سرکار به ملّت و دولت ایران که با لحنی دوستانه و صمیمانه و شیوه ای زیبا و خردمندانه تنظیم شده بود، مورد توجه آزاداندیشان ایرانی قرار گرفت. اما در لابلای سطور این پیام، مضامینی مشاهده میشود که نگرانی آفرین بوده ، و انگیزه ی این پاسخ به پیام نوروزی جنابعالی می باشد.
اجازه بدهید مسئله را از شعر سعدی آغاز نمائیم که شما از آن بگونه نمادین همبستگی انسانی: “انسانیت گرانبهائی که همه ی ما درآن مشترکیم” سخن بمیان آورده اید. این اثرجاودانه ی ادبیات فارسی، آنچه که بیان ارزشی بنام همبستگی یا سولیدارتی است، یکی از باورهای دیرینه ی ایرانیان می باشد. درست درباره ی این فرهنگ نی، سخن خود را آغاز می کنیم.
نخست لازم به یادآوری است که این دیدگاه سعدی، سخت مورد ستیز و تعرض حکومتگران نظام آخوندی کشور ما ایران قرار گرفته است. نظامی که کوشش به از بین بردن فرهنگ والا و کهن ایرانیان دارد تا آنها را بی هویت کند. همان هویتی که شما از آن به نیکی یاد می کنید وآن را می ستائید. اینان ارزش همبستگی و همیاری را تنها درخور جامعه ی مسلمانان می دانند. و براین پایه، میان ملّت “ناسیون” و دولت، یعنی نظام جمهوری اسلامی که میخواهد هویت ملی ایرانیان را بیرنگ و نشان سازد، شکافی ژرف و آشتی ناپذیر بوجود آمده است. در این راستا نیز باید کوشش چند ده ساله ی رژیم را یاد آور شد که همواره در درازای سی سال گذشته سر جنگ و ستیزبا جشنهای نوروزی و سنت های باستانی ایرانیان، که شما به درستی به اهمیت آنها اشاره برده اید، داشته است، تا از ملّت ایران هویت زدائی کند. واضح است که این کوشش و تلاش حکومتگذاران، جامعه را به اقلیتی حاکم، و اکثریتی محکوم، تجزیه کرده است. اقلیتی سرکوبگر که به نام ” الله” و به مدد دستگاه های شبه فاشیستی پنهان و آشکار، هر صدائی را خاموش و هر انتقادی را در حلقومها خفه می کند.
دوّم، اگر ارزش همبستگی، ارزشی مورد قبول جوامع مدنی است آنوقت باید پرسید چطور ممکن میشود سی سال آزگار در ایران دهها هزار نفر را بکشند، به زندان بیافکنند، هر روز مردم را آزار و شکنجه بدهند، زنان فاقد هر گونه حقوق مدنی را سنگسار و مردان را در ملاء عام دسته دسته به جرثقیل آویزان نمایند، ولی روزنامه ها و خبرگذاریهای غربی در این باره تنها به ندرت، چیزی بنویسند. دور نرویم، در همین دوران کوتاهی که سرکار رئیس جمهور امریکا شده اید بیش از شصت نفر در جمهوری اسلامی به عناوین مختلف در دادگاههای قرون وسطائی محکوم و اعدام شده اند.
با این توضیحات روشن است که شما باید میان ملّت و دولت ایران، یکی را برگزینید. زیرا این دو، نقاط مشترکی با هم ندارند تا بر مبنای آنها بتوانید گفتگوهای ثمر بخشی را آغاز نمائید. گرچه در گستره سیاست خارجی، میان مذاکرات دوجانبه و مذاکره در چارچوب سازمان ملل متّحد فرق گذاشته میشود؛ ولی در هر دوحالت ضامن هر قرار داد و یا تعهدی تنها سالار مملکت، که همانا مردمند، بر خوردار از مشروعیت است و بس. بویژه اگر دولتی فاشیستی و ضد ملّی بر سریر قدرت نشسته باشد که با شهروندان خود سرستیز و دشمنی دارد و آنها را خوار و برده میشمارد، آنهنگام اوهرگز نمی تواند با مردم غیر خودی و غیر مسلمان و مخالف توسعه جوئیهایش به قول و قرار خود وفا دار بماند. زیرا که این دولت برگزیده ی ملت ایران نیست و بر پایه امر ولایت فقیه، نیازی به مشروعیت مردمی ندارد.
وقتی در قانون اساسی کشوری رضامندی خداوند اساس حکومت اعلام میشود ولی دولتهای مربوطه اش هر روز به نام خدا آدم میکشند، جنایت مرتکب می شوند، به پیروان ادیان دیگر و یا دگر اندیشان، جور و ستم روا میدارند آنوقت این نظام نه تنها رضامندی خداوند، بلکه رضامندی ملت را نیز از دست داده است. لذا این نظام، نظامی مبتنی براصول فاشیستی و دگماتیزم است و یکسویه نگر. بر این پایه، چگونه میتوان با سردمداران یک چنین رژیمی به مذاکره نشست وبه فرایندی خردمندانه رسید؟
درست است که اساس علم سیاست در این دنیای متجدد مذاکره و یا کمونیکاسیون است. درست است که هر مذاکره ی سیاسی برای رسیدن به یک توافق و یک هم رأئی صورت می گیرد و باید نیز چنین باشد. ولی هرگفت و شنودی خود، نه تنها نیاز به یک جوّ اخلاقی دارد بلکه لازم است برای رسیدن به منظوری در جهت منافع مردم صورت بگیرد و نه در تعارض با حقوق و خواستهای دموکراتیک آنها. سر پوپر میگوید: “هرگونه مذاکره ای با افراد و نظام های دگم گرا ، نه تنها اتلاف وقت است، بلکه زبونی عقل و منطقی است، که درها را بروی تحمیل ظلم و جنایت بر مردمان می گشاید”. این زبونی را چمبرلن در مذاکرات مونیخ با هیتلر بسیار روشن به نمایش گذاشت. بنابراین هرگونه گفت و شنودی با حکومتگزاران جمهوری اسلامی با فرایند سازش بر سر مشکلات موجود، بی توجه به منافع و مصالح مردم ایران و بویژه ارزشهای منشور جهانی حقوق بشر، که در سی سال گذشته زیر پا گذاشته شده است، نه تنها از سوی ملت ایران باطل است، بلکه مردم ایران و منطقه ی خاورمیانه را به شیوه عمل و سیاستگزاری شما، بی اعتماد کرده و امنیت خاور میانه را آسیب پذیر تر از پیش میسازد.

جناب آقای اوباما، شما به بهانه ی “تعهد به دیپلماسی” ، میخواهید بدور از هرگونه پیش شرطی ، بویژه در زمینه حقوق بشر، با رژیم سرکوبگر ایران، که حاصل خشونت است به مذاکره بنشینید، آنهنگام جهت گیری شما نه تنها با حقوق بشر و حقوق مردم ایران در تعارض قرار می گیرد، بلکه آن همبستگی انسانی ” سعدی” را نیز نقض می کند و به ا صل “من” و” تو”ی مارتین بوبر و اصول تئوری دیسکورس هابرماس هم، بی اعتنا می ماند. مارتین بوبر میگوید “انسان در تو، من میشود”. حال، عالی جناب لازم است بفرمائید شما می خواهید کدام “من” بشوید. منی که ملّت ایران است و یا منی که رژیم مافیائی جمهوری اسلامی، می باشد؟ فراموش نفرمائید این “امریکائیهای ایرانی تباریکه سهم بزرگی در بار آوری ایالات متحّده دارند” وشما با افتخار از آنها یاد میکنید بخشی از ملیونها ایرانیانی هستند که از ترس و فشار و عدم آزادی و دمکراسی برآمده از رژیم جمهوری اسلامی به ترک خانه و کاشانهء خویش مجبور و به بیرون از سرزمین آبا و اجدادی خود گریخته اند.
هیچ کشوری در جهان در این سی سال گذشته، چنین سرنوشت شومی را نداشته است و بی اعتنائی دنیا نسبت به این سرنوشت نیز بی سابقه می باشد. همین بی اعتنائی است که سبب ایجاد خلافت ناحقی در ایران گردیده که با همکاری شرکتهای خارجی نه تنها ثروتهای ملّی کشور را چپاول میکنند، بلکه آن را نیز، در سطح جهان گسترش می دهند. آنهم در عهدی که شما آن را عهد دنیامندی اقتصاد (گلبالیزاسیون) می نامید. گسترشی که با بی ثباتی و نا امنی فزاینده ی منطقه همراه گردیده است.
قبول بفرمائید که کنار آمدن شما با این رژیم، به معنی امنیت و ثبات و توازن قوا در منطقه نیست که اصول سیاست دیرینه ی رآل پولیتیک امریکاست، که از جمله، پیآمد های ناسازگارانه و تخریبی آن پس از انقلاب 57 و اشغال افغانستان با یورش ارتش سرخ به آن سرزمین ، حکومت طالبان، پیدایش القائده و دیگر گروههای اسلامیستی تروریستی و همچنین رویداد جنایتکارانه ی 11 سپتامبر را باید نتیجه عملکرد آن سیاست، بشمار آورد، که نه تنها امنیت منطقه خاورمیانه، بلکه جهان را بی ثبات کرد. به ویژه، هنگامیکه شما در پیام خود میگوئید، “این آینده ایست همراه با مبادلات تجدید شده میان مردم ما و فرصتهای بزرگتری برای مشارکت و بازرگانی”، بر این پایه، شما بسیار روشن برسیاست رآل پولتیک امریکا اصرار دارید، که سرانجام خط بطلان بر شعار دگرگونی “Change”، که همواره به تبلیغ اش دست یازیده اید،خواهد کشید. اما باور بفرمائید ملّت ایران و مردم خاور میانه این سیاست را که در سی سال گذشته، آنها را زمین گیر کرده است، فراموش نخواهند کرد.
نتیجهء رآل پولیتک نه آزادی و نه دمکراسی بلکه ایجاد خرابی و ترور و نابسامانی برای منطقه بوده است. اتفاقأ همین نابسامانی است که سبب سقوط بازار مالی و با آن بلیونها دولار خسارت به مردم جهان، به خصوص به کشورهای صنعتی جهان، گردید. زیرا این بحران در اصل بحران بانکی نیست. بلکه یک بحران اخلاقی است. اخلاقیتی که با باج گیری و باج دهی، آنهم به مدد دکانهائی به نام لابیئسم، رشوه و غارت و چپاول اموال دیگران، به انحطاط کشیده و انسانیت را به رذالت کشانده است. درست از این زاویه نیز باید به مسئله نگریست.
توجه کنیم که، آینده ی بشر روی این زمین خاکی، تنها با انسانیت و احترام متقابل و همبستگی تأمین میشود، که باید بر حقوق بشر و آزادی متکی باشد. گستره ی این آزادی را هر کسی در هر مکانی خودش می تواند، بسنجد. در تفکر کلاسیک این” گستره” وابسته به این است که تا چه اندازه کسی بتواند، به آرزوهای خود برسد. امروز ولی به تجربه و محک علم معلوم شده است که این وسعت تابع این است که انسان تا چه اندازه در محیط کار خودش مختارباشد. مردم ایران چه از نظر سنجش کلاسیک و چه از نظر سنجش امروزی آزاد نیستند. اینان نه کار دارند و نه می توانند آرزوهای خود شان را در سطح معقولی برآورده کنند. چرا قشر کوچکی همه چیز دارد ولی بقیه تنها نگاهی پر حسرت برایشان باقی مانده است. پس هر گونه مذاکره ای که به این وضع خاتمه ندهد، نه تنها به حذف طالبان در منطقه نمی انجامد بلکه طالبانهای دیگر ی را پدید خواهد آورد. و توجه به این راستی ها، باید هدف آن دگرگونی باشد که جنابعالی مدام از آن نام می برید.
از سوی دیگر شما به درستی به جشن نوروز اشاره برده اید. جشنی که نو شدن جهان را همه ساله آگاهی میدهد و با آن به نو سازی بیرون و درون انسان نیز توجه میکند. اما ما ایرانیان وقتی در این جشن و سرور خانه تکانی میکنیم و لباس نو می پوشیم و به این سنت باستانی معنی نو، می دهیم. ما با اینکار، بگونه نمادین، زشتی ها و ناسازگاری های کهنه را به دور می ریزیم و فراگرد نو شدن را نه به حرف، بلکه با عمل نشان میدهیم.
از این رو، ما منتظر کنش های آن جناب می مانیم و در ضمن میدانیم که هردگرگونی باید نه تنها محتوا، بلکه دارای جهتی نیز باشد. جهتی که بسوی تکوینی، پویا است. و این پویائی و نوآوری در این نکته نهفته است، که باید سیاست امریکا رو به ملتها و نه دولتها، کرده و از نظامهای غیر مردمی به پرهیزد. هر گونه دخالتی، که جهت سیر طبیعی رویداد ها و پیشرفت را در جهت ایجاد جوامع آزاد ، سد کند جلوی فراگرد مدرنیسم را میگیرد. درست دراین راستا، تا کنون دولتهای امریکا، به اوپوزیسیون راستین ایران چه در خارج و چه در داخل کمکی، نکرده اند. حال آنکه دشواری های ناشی از رژ یم های مذهبی چونان جمهوری اسلامی، تنها بدست نیروهای ملی و مترقّی همان کشورها رفع شدنی است. ایالات متحده آمریکا با همه ی آگاهی هائی که دارد، به فرهنگ و عادات و رسوم کشورهای با تاریخ کهنی چون ایران، ژرفا آشنا نیست. از این رو، ما اوپوزیسیون آزاد و دمکرات ایران به دگرگونی Change واقعی در سیاست امریکا علاقمندیم تا بتوانیم به این اوضاع نابسامان و بحران کنونی درایران، پایان دهیم.

با احترام
آزاد اندیشان ایرانی

1. آقای (دانشجو) ابراهیمی علی
2. آقای (دانشجو) ابراهیمی مح
مد
3. آقای مهندس آذریایجانی مازیار
4. بانو (محقق) ارجمند مهین
5. آقای دکتر آزادی (از ایران)
6. آقای (مخقق) اعتمادی کورش
7. آقای دکتر آل رضا تقی
8. آقای پروفسوردکتر انداچه خلیل
9.اقای تو کل بابک
10 . آقای باقویان واهیک
11 . آقای براتی رضا
12 . آقای دکتر بقائی یزدی نامدار
13 . آقای دکتر بلورچی علی
14 . آقای مهندس بهمند پیمان
15 . آقای پروفسوردکتر پروین ایرج
16 . آقای (محقق) پل ناصر
17 . آقای(دانشجو) پوررشمه ای علیرضا
18 . آقای ترابی آرش
19 . بانو دکتر تویسرکانی فرحناز
20 . بانو(هنرپیشه تآتر) تقی پور معصومه
21 . آقای دکتر بابک 7 (از ایران)
22 . بانو جاسمی زهره
23 . آقای دکتر جاسمی مح
مد
25 . آقای دکتر جدلی فائق
26 . آقای مهندس چاوشی فرید
27 . آقای مهندس
حدادی زاده پرویز
28 . آقای(محقق) حسینی قادر
29 . آقای(محقق) حکیمی هاشم
30 . آقای خاموشی کامبیز
31 . بانو(سرپرستار) خدمتی فریده
32 . آقای دکتر خسروی کردستانی مهدی
33 . آقای دکتر دوشوکی عبدالسطار
34 . آقای دکتر رزم آراء منوچهر
35 . آقای دکتر رستگار اسکندر
36 . آقای(مدیریت) رستگاری آرش
37 . آقای رمضانی مرتضی
38 . آقای سرلشگر روحانی مهدی
39 . آقای پروفسوردکتر زاهد س.
40 . بانو (حقوق زنان) زند کریمی ماندانا
41 . آقای مهندس زیاری مرداویج
42 . آقای مهندس زینعلی لهراسب
[3]
43 . آقای مهندس سراج کاوه
44 . آقای پروفسوردکتر سیادت پور احمد
45 . آقای پروفسوردکتر شجائی سیامک
46 . آقای دکتر شجائی منوچهر
47 . آقای سرلشگر شعاعی نصرت
48 . آقای (محقق) شوقی داود
49 . بانو (محقق) شهریاری بهناز
50 . آقای سرهنگ صبوریزدی محمود
51 . آقای دکتر ص
رام مهدی
52 . آقای دکتر صفائی محمد رضا
53 . آقای دکتر ص 57 (از ایران)
54 . آقای دکتر(شاعر و نویسند) عاصمی مح
مد
55 . آقای مهندس عزیزی مسعود
56 . آقای علی زاده مسعود
57 . آقای(دانشجو) فارسی فراز
58 . آقای مهندس فارسی فریدون
59 . آقای فرساد مهراب
60 . آقای دکتر فروتن ایمان
61 . آقای پروفسوردکتر قابوسی فرهاد
62 . آقای قاسملوئی داود
63 . آقای مهندس کرمانی رضا(ازایران)
64 . آقای دکتر کشفی منصور
65 . آقای(محقق) کلهر کورش
66 . آقای دکتر کیان زاد حسن
67 . آقای (محقق) گرگین کیخسرو
68 . آقای دکتر گروه ح.
69 . آقای دکتر گنجی سعید
70 . بانو گنجی سهیل
71 . آقای(مترجم) مجلسی داریوش
72 . آقای مولوی مسعود
73 . آقای(محقق) مهدوی آرش
74 . بانو(حقوق زنان) محیدالدین زر
ین
75 . آقای(دانشجو) محیدالدین جمشید
76 . بانو(محقق) مرادی آنیتا
77 . آقای(نویسنده) مروستی سیروس
78 . آقای مهندس محسنی علیرضا
79 . آقای مقبلن نادر
80 . آقای دکتر مق
رب سیروس
81 . آقای دکتر ملک نیازی داریوش
82 . آقای موسوی سعید
83 . آقای مهندس مهینی هوشنگ
84 . آقای(نویسنده) میرزا آقا عسگری مانی
85 . آقای مهندس نعیمی کیومرث
86 . آقای(محقق) نوری علی
87 . بانو(نویسنده و محقق) نوری عل پرتو
88 . آقای(مدیرصنعتی) نیکو رامین
89 . آقای(دانشجو) واشیان هانی
90 . پروفسوردکتر واحدی نصرت
91 . آقای هنربخش همایون
92 . آقای دکتر یمنی علی
93 . آقای استکی کورش
94 . آقای(فعال درونمرز) شاد مهر
95 . آقای(دانشجو) ملوان محمد

عالیجناب باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحدّهِ ی امریکا

The Honorable President Barack Obama
President of the United States of America
The White House

1600 Pennsylvania Avenue, N.W.
Washington, DC 20500

April 22, 2009

Dear Mr. President:

Your thoughtful, sincere, beautifully crafted and warm Nowruz address to the people and the government of Iran was noticed and well received by Iranian free-thinkers.

In your address you referred to Sa’di’s poem: “the valuable humanity which we all share”. This timeless piece of Persian literature - which expresses the value known as unity or solidarity - is an ancient belief of Iranians.

Let us start with this tradition specifically. It is necessary to point out that the theocratic regime ruling Iran today is strongly against Sa’di’s vision. The same regime is attempting to destroy the great and ancient Iranian culture by stripping it of its identity - the same identity you that you fondly pointed out and expressed your appreciation for.

But why do they wish to destroy our culture? You have to, because the theocratic regime considers solidarity and cooperation only as value for the Muslim community. So you see the irremediable rift that is created between the nation and the government – the Islamic Republic regime – to the very edge of this traditional custom.

It is critical to denote the regime’s decade-long effort to rob the people [of Iran] of their cultural identity and ban Nowruz – the celebration of traditions and values which you truly discern and expressed in your message. It is clear that this attempt has impoverished the society as the majority is condemned by a minority rule: a callous regime that silences every voice and suppresses every opponent criticism in the name of the All Mighty Creator, aided by an overt and covert pseudo-fascist apparatus.

Secondly, if solidarity - human community and fellowship – a value accepted by a civil society, then how can it be that hundreds of thousands of people are imprisoned, tortured daily and slaughtered, women are “publicly stoned to death” and groups of men are hanged from commercial cranes in broad daylight and yet, the western news outlets choose to ignore and scarcely report this. No need to go back far: just in the short time of your presidency, more than sixty individuals have been tried for trumped up charges in feudal courts of the Islamic Republic and have been executed.

In the light of these revelations, it is clear that your policy toward Iran needs to consider either the people of Iran or the government of Iran, for between the two there is no common interest to talk productively and reasonably. Although in foreign Policy bilateral talks and negotiations within the United Nations’ framework are differentiated, in both cases the only guarantors for any treaty or agreement are the sovereign, i.e. the people of Iran. Especially since a fascist, anti-nationalist government, whose interests and aspirations run counter to those of its own people and consider them lowly slaves, are incapable of going against its own interests and keeping to the terms of its agreements with non-Muslim foreigners who oppose its expansionist policies.

The Iranian government is not elected by the Iranian people; it is elected by Omma– followers of the “Imam”. Pleasing the Almighty is established as the basis of a country’s constitution, but when on a daily basis its administrations kill people, commit crimes and subjugate and torment the followers of other religions and freethinkers in the name of God, the regime is satisfying neither God nor the people. This is a self-serving, autocratic and authoritarian regime. It is a regime based on fascist principles and dogmatism. The freethinkers of Iran hope that the US government will not enter into negotiation with this fascist regime but with a freely elected one.

The basis of political science in the modern world is communication. It is true that every political negotiation is conducted to achieve an accord, as it should be. Diplomacy requires moral context and each negotiation must take place with people’s interests in mind. Also and more importantly, every communication or negotiation with every side is not necessarily productive. When somebody sits at the negotiating table with such a regime, he is defying Karl Popper’s principle: “Any negotiation with a dogmatic regime is a waste of time and is a failure of logic and intellect and ushers the tenure of depravity and oppression”. This humiliation was clearly demonstrated by Chamberlain in the 1938 Munich Agreement with Hitler. Thus, such negotiations, whatever the results, are doomed to failure, because the despotic Islamic Republic Regime’s reign in the region is absolute and the uncertainty–value of any decisions in the region will grow. A reminder that US failure in Middle East diplomacy in the past thirty years has been do this uncertainty of political decision.

Mr. President - when and if you should ever under the guise of “commitment to diplomacy” sit to negotiate with the theocratic regime in Iran, which is born out of violence, then your position counters and clashes with human rights and the rights of the Iranian people well as breaches Sa’di’s solidarity and ignores Martin Buber’s “I and you” and Habermas’ discourse ethics. Buber says: “man is realized in you and becomes me.”

Mr. President, which “I” are you going to become? The “I” that is the Iranian people or the “I” that is the Islamic Republic?

Please do not forget the Iranian-Americans who have played a major role in making the United States more prosperous - those whom you proudly mentioned are some of the millions of Iranians who were forced to flee the Islamic Republic’s reign out of fear and lack of freedom, as a result of the death of democracy, leaving their homes and livelihoods behind in the land of their forefathers and ancestors. No other country in the world has suffered such a horrible fate in the past thirty years, and the world’s apathy towards them is unprecedented. The same apathy has brought about the reign of this illegitimate Caliphate, pillaging and plundering the country’s natural resources and spreading its caliphate rule around the globe with the aid of foreign corporations. All this at an epoch you call “the Epoch of Globalization”. This Caliphate’s expansion is synonymous with the instability and insecurity of the region.

Please realize that your compromise and rapprochement with this regime does not mean stability and balance of power in the region, the traditional principles of America’s Real Politic. Specially when in your message you state: “this is a future that brings with it renewed trade between our people as well as greater opportunities for cooperation and commerce”, and clearly emphasize American Real Politic, you thus nullify and void your motto of “Change”. Please believe that the people of Iran and the Middle East have not forgotten the policy that has crippled them over the past thirty years.

Let us be cognizant that the future of man in this world will only be provided for by humanity, mutual respect and solidarity that must be built on human rights and liberty. Everyone in their own place can assess the depth and breadth of this freedom. In classical ideology, the expanse of this development is measured by how much an individual’s dreams are realized. Today, science has demonstrated to us that the extent of individual freedom is determined by how much an individual is in control of his or her work.

The people of Iran are not liberated in either the classic or the modern measures. They do not have satisfying jobs, nor can they realize their dreams on a reasonable measure. Yes, a thin veneer of the society has everything, but the rest have eyes filled with longing and yen. Therefore, any negotiation that does not end this dire situation will not vanquish the Taliban in the region, but will merely serve to facilitate a new crop of Taliban in the region. This must indeed be the goal of the “Change” you speak of.

On the other hand, you mentioned Nowruz in the proper context. It is a celebration that announces the renewal of nature every year and through that, it directs the individual to an internal and external renewal and rejuvenation of man. But we Iranians realize these concepts, when during this time of celebration and joy, we clean and dust our abodes and don new clothes. Through this ritual, we demonstrably shed and discard old values and welcome and usher in the renewal and the transcending rejuvenation not just in words but in deeds.

That is why we await your actions. We are also aware that each change must have direction in addition to substance: a purpose towards sublime creation. This direction lies within this point that the US policy must turn towards the people, not towards the governments and steer away from unpopular regimes. Any meddling that obstructs the natural flow in creating functional societies impedes the progress of modernism: that which binds and connects all nations into the family of man. Truly, the United States has not offered any assistance to the real Iranian opposition inside [Iran] or abroad.

Now the problem of theocratic regimes of the Islamic Republic sort can only be solved by the nationalist and progressive forces of those countries, the United States with all its knowledge and might has been ignorant of the culture and customs of such ancient civilization as Iran. Thus, we the free and democratic opposition of the current regime in Iran are interested in the phenomenon of “Change” in the policies of the United States and therefore we encourage any policy that support an end to this barren and effete dynasty in Iran. The Iranian people are not free but rather strongly suffer abuses of human rights. What they expect with the proclamation of “change” is solidarity and your support to obtain the rights and democracy that the Americans enjoy.

Yours faithfully

The Iranian freethinkers

1.Mr. Dr. Alereza Taghi
2.Mr. Alizadeh Masoud
3.Mrs. Arjomand Mahin
4.Mr. Asisi Massud
5.Mr. Dr. Assemi Mohammad
6.Mr. Dr. Azadi(Iran)
7.Mr. Azarbaijani Maziar
8.Mr. Barati Reya
9.Dr. Babak 7 (Iran)
10.Mr. Dr. Baghaii Yazdi Namdar
11.Mr. Baghumian Wahik
12.Mr. Behmand Paymon
13.Mr. Dr. Blourchi Ali
14.Mr. Dr. Djadali Faegh
15.Mr. Dr. Djassemi Mohammad
16.Mrs. Djassemi Zohreh
17.Mr. Dr. Doshouki Abdoul sattar
18.Mr. Ebrahimi Ali
19.Mr. Ebrahimi Mohammad
20.Mr. Etemadi Kourosh
21.Mr. Farssad Mehrab
22.Mr. Farsi Faraz
23.Mr. Farsi Fereidun
24.Mr. Dr. Froutan Iman
25.Mr. Dr. Ganji Saeed
26.Mrs. Ganji Soheila
27.Mr. Prof. Ghaboussi Farhad
28.Mr. Ghasmloui Davoud
29.Mr. Gorgin kaikhosro
30.Mr. Dr. Grouh H.
31.Mr. Haddadizadeh Parvize
64.Mr. Ramezani Morteza
65.Mr. Dr. Rastegar Eskandar
66.Mr. Rastegari Arash
67.Mr. Dr. Razmara Manouchehr
68.Mr. General Rohani Mehdi
69.S 57(Iran)
70.Mr. Colonel Sabouri Yazdi
71.Mr. Dr. Safai Mohammad R.
72.Mr. Saraj Kaveh
73.Mr. Dr. Sarram Mehdi
74.Mr. Schadmehr (Iran)
75.Mr. Schawochi Farid
76.Mr. Shahriari Behnaz
77.Mr. Prof. Shojaii Siamak
78.Mr. General Shoaii Nosrat
79.Mr. Prof. Siadatpour Ahmad
80.Mr. Dr. Shojai Manutchehr
81.Mr. Shoghi Davood
82. Mr. Dr. Shojai Manutchehr
83. Mr. Prof. Siadatpour Ahmad
84. Mr. Steki kurosh
85.Mrs. Taghipour Massumeh
86.Mr. Tawakol Babak

32.Mr. Hakemi Hashem
33.Mr. Haidari Abbas
34.Mr. HonarBakhsh Homayoon
35.Mr. Hosseini Ghader
36.Mr. Kallhor Kurosh
37.Mr. Dr. Kashfi Mansour
38.Mr. Kermani Reza
39.Mr. Khamoshi Kambiz
40.Mrs. Khedmati Farideh
41.Mr. Dr. Kh. Kordestani Mehdi
42.Mr. Dr. Kianzad Hassan
43.Mr. M. Asgari Mani
44. Mr. Mahdavi Arash
45. Mr. Mahini Houshang
46. Mr. Majlessei Daryoush
47. Mr. Malvan Mohammad
48. Mr. Marvasti Cyus
49. Mr. Molavi Massoud
50. Mr. Moghbelan Nader
51. Mr. Dr. Mogherrab Cyrus
52. Mr. Mohseni Alireza
53. Mr. Mohyeddin Jamshid
54. Mrs. Mohyeddin Zarrin
55. Mrs. Moradi Anita
56. Mr. Mussavi Saeed
57. Mr. Nayimi Qmars
58. Mr. Nikou Ramin
59. Mrs. Nooriala Partow
60. Mr. Nouri Ali
61. Mr. Prof. Parvin Iraj
62. Mr. PoorReshmehi Alireza
63. Mr. Pol Nasser
87.Mr. Torabi Arash
88.Mrs. Dr. Toyserkani Farahnaz
89.Mr. Prof. Vahedi Nosrat
90.Mr. Vashian Hani
91.Mr. Dr. Yamani Ali
92.Mr. Prof. Zahedi C.
93.Mrs. Zandkarimi Mandana
94.Mr. Zeinali Lohrasb
95.Mr. Ziari Mardavitch

Tuesday 17 March 2009

دو با نو ی اول ایران؟؟؟!!!!!


دو با نو ی او ل ایران شما خو د قضا وت کنید؟

Friday 30 January 2009

اجبار زنان ایرانی‌ به سکس با آخوندها برای گرفتن طلاق

اجبار زنان ایرانی‌ به سکس با آخوندها برای گرفتن طلاق.داستان سطل یخ آخوندها،فقر وتنفروشي در مصاحبه با رادیو سوئد
http://www.kvinnonet.org/audio2/AF0725.ram

Wednesday 28 January 2009

عکسی از کودکی روح الله در آغوش پدرش



اظهارات گوناگونی پیرامون این مطلب وجود دارد. برخی وی را عرب تباری می دانند که نیاکانش در دوران خلفای اسلامی از سرزمین های عربی به هندوستان کوچ داده شده اند. برادر تنی وی آیت‌الله پسندیده در خاطراتش حضور نیاکانشان را در هند توصیف کرده است محتوای این مطلب پیش‌تر نیز در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۶ به وسیله روزنامه اطلاعات، در دوران حکومت پهلوی چاپ شده بودبرای مقدمه می‌نگارم؛ با این که من سید مرتضی هندی سابق و پسندیده فعلی در نظر نداشتم و ندارم در عداد نویسندگان و یا گویندگان درآیم و در خودم صلاحیت و لیاقت مطلب نگاری را نیافته‌ام ولی بر حسب ضرورت و لزوم و شاید تکلیف الهی و شرعی موظف باشم مختصری از نسب نامه خودم و بالاخص برادر کوچک و گرامم حضرت امام خمینی مرجع عالی قدر تقلید اکثریت قاطع تشیع و رهبر عالی مقام مسلمین ایران و ممالک و ملل اسلامی و مستضعفین دنیا را تا آنجا که در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعیه و شواهد موجود دریافته‌ام یا با قرائن و شواهد و همچنین امارات برایم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قباله‌ها و مهرنامه‌ها و نوشته‌های موجود و اطلاعات و گفتارهای بزرگ ترهای فامیل و اقوام که در حافظه‌ام مانده بدون تعریف و تمجید یا تنفیذ و تکذیب و یا اغراق و طرفداری از اقوام و اقارب یا طرد و رد افراد ناموافق یعنی مخالفین و احیاناً دشمنان احتمالی و یا یقینی، از روی نهایت صحت و حقیقت برای ضبط در تاریخ بنویسم و خداوند را به شهادت می‌طلبم که علاقه و دوستی با اشخاص و یا کدورت و نقار با افراد و جماعت در احوال من سال‌های سال است تأثیر خلاف گویی را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستی و عدل و حق و انصاف طریق دیگری در پیش ندارم
بر پایه اظهارات ادوارد ویلت، پدر بزرگ پدری وی سید احمد موسوی هندی، زاده روستای کینتور در منطقه بربنکی در ایالت اوتار پرادش هندوستان بود
تمام مطلب بجز عكس از ويكي پديا براي مشاهده ويكي پديا اينجا كليك كنيد

Wednesday 21 January 2009

سخنرانی امام خمینی در بهمن 57

ما علاوه بر اینکه می خواهیم زندگی مادی شما مرفه شود زندگی معنوی شما را هم می خواهیم مرفه کنیم
دلخوش نباشید که فقط مسکن می سازیم آب و برق را مجانی می کنیم اتوبوس را مجانی می کنیم دلخوش به این مقدار نباشید.
ما هم دنیا را آباد می کنیم هم آخرت را
به این نغمه های باطل گوش نکنید اینها حرف می زنند ولی ما عمل می کنیم
به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این سرنوشت ملت بعد را تعیین می کنند
سرنوشت هر ملتی به دست خودش است چه حقی دارند آنها که برای ما سرنوشت معین کنند ؟
هر کس سرنوشتش با خودش است مگر پدر های ما ولی ما هستند؟

Saturday 17 January 2009

بر خو رد نیرو ی انتظا می با مردم


بازداشت بیش از 500 جوان در کرمانشاه
عصرامروز حوالی ساعت ۴ نزدیک به ۵۰۰ جوان اعم از دختر و پسر توسط ماموران انتظامی بازداشت و روانه کلانتری ها شدند . در پی فراخوان یکی از تلویزیونهای لس انجلسی کانال جدید از جوانان برای اعتراض با شعار ما هستیم عصر امروز حوالی ساعت ۴ حدفاصل میدان شهرداری به سمت میدان مصدق جمعی از جوانان با شعار ما هستیم با پلیس درگیر شدند و نزدیک به ۵۰۰ نفر دستگیر شدند دستگیر شدگان اکثرا جوان واز دختران جوان نیز در میان آنها دیده می شد . پاساژ ارگ در میدان مصدق تحت کنترل وتدابیر شدید امنیتی ماموران نیروی انتظامی بود وکوچکترین تحرکی از نگاه آنان مخفی نماند .برخی از کسانی که به پاساژ رفت وآمد داشتند ومشکوک بنظر می رسیدند بازداشت شدند وبا الگانسهای نیروی انتظامی به کلانتری ها هدایت میشدند . هنوز از انگیزه بازداشت شدگان واعتراض امروز آنها خبری منتشر نشده است .
تجمع مردم در اصفهان و بازداشتهای گسترده
ظهر روز جاری (26 دی ماه _ 15 ژانویه) به دعوت یکی از گروههای اپوزیسیون تجمعی در محدوده میدان مجسمه سی و سه پل شهر اصفهان برگزار شد.به گزارش مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ، در این تجمع که شاهدان جمعیت آن را بالغ بر صدها تن تخمین میزنند. حاضران شعارهایی در موضوعات مختلف اعم از حمایت از زندانیان سیاسی ، حمایت از دانشجویان ، اعتراض به وضعیت معیشتی و اقتصاد سر دادند.با اقدام نیروی انتظامی برای محاصره و متفرق نمودن جمعیت، تعداد زیادی از حاضرین بازداشت و به نقاط نامعلومی منتقل گردیدند. شاهدان جمعیت بازداشت شدگان را بالغ بر دهها تن تخمین میزنند اما اسامی یا طلاعاتی در خصوص سرنوشت آنان کماکان در دست نمی باشد.
(*) - (میدان انقلاب) ، اصفهان ( سی و سپل ) ، کرمانشاه ( حد فاصل میدان مصدق تا شهرداری)، اهواز ( چهار راه نادریه )، شیراز ( چهار راه سعدی )، مشهد ( پارک ملت )، کرج ( گوهردشت_ پارک 6 )، تبریز ( هار راه آب رسان





Thursday 15 January 2009

در باره برادر صنوبري

سالها پيش ؛ جواني محجوب و خجالتي در سفارت جمهوري اسلا مي در بن پايتخت وقت آ لمان مشغول به كار شد ... نام اين جوان هادي صنوبري بود .
در اواخر دهه هشتاد ميلادي يك شبكه تروريست شيعه لبناني مرتبط با جمهوري اسلا مي در اسپانيا شناسائي و اعضاي آن دستگير شدند... در اين تاريخ برادر صنوبري با نام جديدش ( برادر هادي سليمان پور )؛سفير جمهوري اسلا مي در اسپانيا بود... دولت اسپانيا محترمانه عذر او را خواست.در ۱۹۹۴ برادر هادي سليمان پور بهمراه قوم وخويش سببي خود برادر انيس نقاش به حضور رهبر و ولي امر مسلمانان جها ن رسيدند و فرمان يافتند ترتيب ۲۰۰/ ۳۰۰ يهودي را در آرژانتين بدهند.روز جمعه ۲۲ اوت ۲۰۰۳ برادر صنوبري با گردن فرو افتاده به قاضي انگليسي التماس ميكرد ؛ قربان ما بي تقصيريم همه اش زير سر فلا حيان و شوهر همشيره ؛ انيس نقاش بود... قاضي گفت : فعلا در خدمت ما باشيد تا ... برادر سليمان پور (صنوبري ) در زندان به برادر وحيد نفرين ميكند كه باعث آشنائي او با انيس ... شد.

چه كسي حكيم را كشت ؟

نو شته دکتر علی رضا نو ر زاده
ساعتي بعد از سوء قصد به جان آيت اله سعيد طباطبائي حكيم ؛ مرحوم آيت اله محمد باقر حكيم به
حجت الا سلا م سيد مهدي ... گفته بود : كار كار آدمهاي سپاه بود.
دوشنبه ۲۵ ماه اوت ...
سردار كارگر در يك جلسه خصوصي گفته بود : بزودي سيد باقر را به ديدار سيد عبد ا لمجيد ميفرستيم.
( مقصودش مرحوم عبد المجيد خوئي بود)
همان روز مرحوم حكيم از پذيرفتن ۱۲ پاسدار از راه رسيده كه ظا هرا براي حراست از او اعزام شده
بودند ؛ خودداري كرده بود... اين پاسدارها اما در نجف ماندند..و هنگامي كه مرحوم حكيم به نماز جمعه
ميرفت ؛ چند تن از اين پاسداران را ديده بود ...از زمان حادثه اما آ نها پنهان شده اند.
آقا رياض پسر مرحوم حكيم از دوستان نزديك آقاي سيد حسين خميني است . همو به نواده
آ يت اله خميني گفته بود : بعضي ميخواستند پدرم در عراق اعلان ولايت كند و حا لا عصباني شده اند
كه چرا پدرم با شوراي انتقا لي و حكومت غير ديني موافقت كرده است.
جمعه ۲۹ ماه اوت ...
دود و خا كستر و آ تش و مرگ در برابر حرم حضرت علي ... تكه پاره جسدهاي سوخته ... تنها عمامه
سيد در گوشه اي پيداست .
سردار كارگر ترفيع ميگيرد.. علي آ قا محمدي به برادران واحد عمليات سپاه قدس تبريك ميگويد...
ولي فقيه عزاي عمو مي اعلام ميكند ... در عراق كربلاي ديگري بر پاست و شگفتا كه قا تلان
انگشت اتهام به سوي امريكا مي كشند كه با آ قاي حكيم روابط حسنه داشت...چه دليلي با لا تر از
مشاركت فعالا نه برادرش سيد عبد العزيز در شوراي موقت منتخب پل بريمر...
حكيم ديگري به خون نشست ... و تا باز كه او را بكشد آنكه ترا كشت.